به یاد تراب حق‌شناس

هرگز از مبارزه بازنایستاد. این را بدون ذره‌یی مبالغه یا از آن دست چیزهایی که معمولن در مورد تازه‌درگذشته‌گان می‌گویند، می‌نویسیم. با بیماری سخت و لاعلاجی دست‌وپنجه نرم می‌کرد که ذره‌ذره جانش را می‌جوید و اندامش را از کار می‌انداخت، با این همه درست تا ثانیه‌ی آخر می‌خواند و می‌نوشت. عاشق زندگی بود اما نه برای چند صباحی بیشتر زنده ماندن، که مسئله‌ی مرگ را سال‌ها پیش برای خودش حل کرده بود، عاشق زندگی بود چرا که می‌دانست آرام‌آرام دارد از آستانه می‌گذرد و تنها اوست که باقی مانده تا حرف‌هایی را بزند که دیگران یا نمی‌دانند که بگویند یا نمی‌خواهند که بگویند. آخرین باری که چند نفری از رفقای ما به دیدنش رفتند گفته بود: «فاصله‌ی میان مرگ و زندگی خیلی زیاد است» و بلافاصله اضافه کرده بود: «من را بچلانید رفقا!». می‌خواست تمام آن چیزی را که باید بگوید، گفته باشد. و گفت. با زندگی‌اش فقط حتا، همه‌ی حرف‌هایش را گفت. تنها راه بزرگ داشتن تراب حق‌شناس ادامه‌ی نبردی است که او تمامی زندگی‌اش را عاشقانه وقف آن کرد و مبارزه در راه آرمانی که تا پایان زندگی به آن وفادار ماند. در عصری که پرچم تسلیم از هر سویی بلند شد و رزمنده‌گان سابق یکی پس از دیگری به مزایای سوسیال‌دموکراسی و لیبرالیسم پی بردند، با تمام وجود به کمونیسم وفادار ماند. دریغ و افسوس ما از درگذشت رفیق تراب حق‌شناس نیست بلکه از جای خالی اوست که خالی می‌ماند، از این‌که دستی برای برداشتن این بیرق در کار نیست. بزرگ‌داشتی اگر در کار باشد همین است که این جای خالی را به یاد بیاوریم، نشان بدهیم.

ژرژ موستاکی، سراینده، آهنگساز و خواننده‌ی ترانه‌ی «بی آنکه نامش را ببرم» فرانسوی بود اما تباری یونانی و مصری داشت. او که کار موسیقی را با ترانه‌سرایی آغاز کرد و به واسطه‌ی خوانده شدن ترانه‌هایش توسط «ادیت پیاف» به شهرت رسید. زمانی خوانندگی را آغاز کرد که ترانه‌های سیاسی نوشت، ترانه‌هایی که خودش باید آنها را می‌خواند. موستاکی در همان دورانی که تراب حق‌شناس یکی از برجسته‌ترین چهره‌های سازمان مجاهدین خلق ایران و سپس مجاهدین خلق مارکسیست _ لنینیست بود، به یکی از مهم‌ترین خوانندگان معترض در فرانسه تبدیل شد. مبارزه‌ی او اما تنها محدود به مرزهای فرانسه نبود بلکه با سرودن و اجرای ترانه‌های انقلابی از مبارزات مردم پرتغال و اسپانیا علیه دیکتاتوری حمایت و در کنار ملینا مرکوری و میکیس تئودوراکیس علیه حکومت نظامی سرهنگ‌ها در یونان مبارزه کرد، درست مانند تراب حق‌شناس که به همان اندازه که در مبارزه‌ی زحمتکشان ایران علیه سرمایه‌داری و استبداد شرکت کرده بود، در مبارزه‌ی مردم فلسطین و خلق ظفار نیز حضور داشت. ژرژ موستاکی، در چهار سال آخر زندگی‌اش به دلیل بیماری مجبور شد خواندن را کنار بگذارد اما تا پایان زندگی به آرمان‌هایش وفادار ماند، و تراب حق‌شناس نیز پنج سال آخر زندگی‌اش را به بیماری درمان‌ناپذیری دچار شد که سرانجام به زندگی‌اش پایان داد.

همین ویدئو در یوتوب: