در فلاخن چهلم آلن بدیو از جنبش شب‌بیدار در پاریس می‌گوید و به واسطه‌ی آن نقبی می‌زند به جنبش‌های تسخیر میادین در چند سال گذشته. از مصر حرف می‌زند، از تونس، اسپانیا، یونان، ترکیه و از ایالات متحده‌ی آمریکا. او ابتدا این پرسش را پیش می‌کشد که آیا این جنبش‌ها، و جنبش شب‌بیدار به طور خاص، حامل تغییری در کنش و حیات جمعی هستند؟ سپس از زوج نظام نمایندگی‌بنیاد انتخاباتی و سرمایه‌داریِ لیبرال و تبعات آن می‌گوید و آن را «کاپیتالوپارلمانتاریسم» می‌نامد، هم‌چنین می‌گوید که نولیبرالیسم تنها خریداری آبرو برای لیبرالیسم است. بدیو در چهلمین فلاخن از الغای مفهوم اصلی و اولیه‌ی رفتار سیاسی در پای صندوق‌های رای می‌گوید و یک تمایل ضدسیاسی را به عنوان سمپتوم شناور در جنبش‌های تسخیر میادین شناسایی می‌کند. او توضیح می‌دهد که چرا احیای جهان واقعی مبارزه یعنی احیای «سیاست» علیه «دولت» و چرا یک جنبش به خودیِ خود معادل یک «سیاست» نیست بلکه یک لحظه‌ی تاریخی در فضای «سیاست» است؛ نسبت جنبش‌های تسخیر میادین با سیاست را روشن می‌کند و دلیل شکست آنها در تغییر بنیادین وضعیت سیاسی و وضعیت دولتی را توضیح می‌دهد. بدیو از لزوم محتوای آری‌گوی مشترکی در این جنبش‌ها حرف می‌زند که از شعارهای سلبی عبور می‌کند. از شکل‌گیری سوسیال‌دموکراسی‌های جدید می‌گوید و از نقشی که در بقا و اصلاح پارلمانتاریسم به عنوان افسانه‌ی سیاست ایفا می‌کنند. او سپس با ترسیم نموداری از سه اردوگاه جهانی در وضعیت موجود می‌گوید: اول: غربِ امپریال، دوم: ارتجاع و سوم: کمونیسم و از تضادهای اصلی‌ای که نمایندگی می‌کنند، حرف می‌زند. بدیو می‌گوید که چگونه تضاد سنت و مدرنیته غالبن با تاکید بر ضرورت فراموشی تضادِ دیرینِ میان سرمایه‌داری و رهایی همراه و این منجر به ظهور پدیده‌ی «میل به غرب» می‌شود که هر جنبشی در جهان کنونی را در معرض خطر مصادره به نفع سرمایه‌داری جهانی‌شده قرار می‌دهد. او در نمودار خود نشان می‌دهد که چگونه سرمایه‌داری، خود را به عنوان تنها پشتوانه‌ی ممکن مدرنیته‌ی معاصر معرفی می‌کند، چگونه تضاد تاریخی میان دموکراسی و فاشیسم همواره کم‌تر از آنتاگونیسمِ بنیادینِ میان سرمایه‌داری و کمونیسم بوده است و چگونه گرفتاری دولت‌های سوسیالیست در یک بند سنتی آنها را از بسط یک مدرنیته‌ی نوین باز داشت. او از ضرورت ابداع یک سیاست نوین می‌گوید که از یک سو عهده‌دار تضاد اصلی میان کمونیسم و سرمایه‌داری باشد و از سوی دیگر برسازنده و بسط‌دهنده‌ی یک مدرنیته‌ی نوین، از ضرورت درهم‌شکستن سلطه‌ی میل به غرب می‌گوید و نیز از ظهور دولت‌های فاشیستی در اروپا و موج عظیم مهاجرت مردمانی که به دنبال امکانی برای ادامه‌ی حیات می‌گردند. آلن بدیو در فلاخن چهلم می‌گوید ما به یک ایده‌ی استراتژیک نیاز داریم که امکان ارزیابی یک جنبش را در اختیارمان قرار بدهد و آن را چنین صورت‌بندی می‌کند: اول: سازماندهی حیات جمعی حول چیزی غیر از مالکیت خصوصی و سود ممکن است، دوم: سازماندهی تولید حول چیزی غیر از تخصصی‌سازی و تقسیم کار ممکن است، سوم: سازمان‌دهی حیات جمعی بدون تکیه بر مجموعه‌های هویتیِ بسته ممکن است و چهارم: امحای تدریجی دولت به مثابه قدرت مجزا و صاحب انحصار خشونت ممکن است. بدیو به ما نشان می‌دهد که چرا یک سیاست واقعی سیاستی است که خودش درباره‌ی «ممکن» و «ناممکن» تصمیم می‌گیرد و هرگز با حریف خود درباره‌ی امکان‌ها به اجماع نمی‌رسد. فلاخن چهلم ترجمه‌ی یکی از راهبردی‌ترین درس‌گفتارهای آلن بدیو در ماه‌های اخیر است.

فلاخن چهلم را اینجا بخوانید

falakhan40