یکی از اولین یکشنبه‌های ژانویه‌ی هر سال، برلین میزبان صف بلند مشایعت‌کننده‌گانی است که به یادبود رزا لوکزامبورگ، کارل لیب‌کنشت و کارگران و مبارزان کمونیستی که در جریان شکست انقلاب ۱۹۱۹ در آلمان قتل‌عام شدند، خیابان‌های برلین را تا گورستان سوسیالیست‌ها زیر پا می‌گذارند. روز یکشنبه، ۱۵ ژانویه‌ی ۲۰۱۷ بنا بر سنت هر ساله این راهپیمایی طولانی تا مزار رزا لوکزامبورگ و کارل لیب‌کنشت برگزار شد. بلوک انترناسیونال نیز در تظاهرات امسال شرکت کرد. بلوک انترناسیونال از گروه‌های مختلفی تشکیل شده است از جمله گروه «روولوسیون» (انقلاب)، گام، برای یک دولت در فلسطین و ریشه‌های خیابانی (کارگروه محلی مجموعه‌ی منجنیق در برلین). این بلوک در کنار مبارزان فلسطینی، ایرانیانی که به دعوت کمیته‌ی دفاع از زندانیان سیاسی و کانون پناهندگان سیاسی در تظاهرات شرکت کرده بودند، مبارزان کردی که با حمل عکس زندانیان سیاسی کرد و هواداران جنبش روژئاوا که با پرچم‌های روژئاوا در تظاهرات شرکت داشتند، حرکت می‌کرد. گروه ریشه‌های خیابانی در این راهپیمایی با پلاکاردهایی شرکت کرد که روی آنها تصاویری از شهدای جنبش کمونیستی از دوران سلطنت پهلویِ پدر و پسر و نیز جمهوری اسلامی به همراه عکس برخی از کسانی که در جنبش‌های اعتراضی اخیر کشته شده‌اند، نقش بسته بود.

راهپیمایی در این روز، مانند هر سال، البته یادآور خیانت اصلاح‌طلبان سوسیال‌دموکرات به جنبش انقلابی در آلمان و هم‌دستی آنان در کشتار انقلابیون بود. شرح ماوقع چنین است: برنار اوبرشت، خبرنگار سابق اومانیته در برلین می‌نویسد: «روز ۱۹ نوامبر، با اعلام جمهوری، سلطنت خانواده‌ی هوهنتسولرن پایان می‌یابد. آلفرد دوبلین نوشت: «اعلام جمهوری دو بار صورت گرفت.» در واقع، در ساعت ۱۴ فیلیپ شایدمن، نماینده‌ی سوسیال‌دموکرات، به همراه فردریش ابرت، صدر اس.پ.د. (حزب سوسیال‌دموکرات آلمان) ـــ که سماجتش برای نجات امپراتوری شگفتی‌آور است ـــ آن را از پنجره‌ی مجلس اعلام می‌کند. دو ساعت بعد نیز لیبکنشت بر روی بالکن کاخ اصلی خانواده‌ی هوهنتسولرن پدیدار می‌شود و «جمهوری سوسیالیستی آزاد آلمان» را اعلام می‌کند...اوایل نوامبر ١٩١٨ در بندر کیل، ملوانان از فرمان به‌ راه انداختن کشتی سرپیچی می‌کنند: آنان ابتدا از دولت در برابر ناخدایان سلطنت‌طلب دفاع می‌کنند اما مقاومت آنان به سرعت رادیکال می‌شود و از دولت عبور می‌کند. جنبش به سراسر آلمان و حتی به منطقه‌ی آلزاس که هنوز تحت اشغال فرانسه بود سرایت می‌کند، تا جایی که پرچم سرخ بر فراز کلیسای بزرگ شهر استراسبورگ به‌اهتزاز درمی‌آید. در همه‌جا، شوراهای کارگری و نظامی تشکیل می‌شود. جنگ به انقلاب تغییر جهت می‌دهد... رویدادهای شورش نوامبر بار دیگر در ژانویه‌ی ١٩١٩ تکرار می‌شود. روز ۴ ژانویه، امیل آیشهورن، رییس پلیس که به اسپارتاکیست‌ها نزدیک است از کار برکنار می‌شود و این ماجرا موجب شورشی می‌گردد که با «هفته‌ی خونین»، بین ۶ تا ۱۵ ژانویه، پایان می‌پذیرد. ابرت، برای بازگرداندن نظم، گوستاو نوسکه‌ی سوسیال‌دموکرات را که تازه از سرکوب ملوانان کیل فارغ شده بود و او را به همین سبب «سگ خون‌آشام» می‌نامیدند، به برلین فرا می‌خواند. پیش از آن در سرتاسر آلمان کارگران انقلابی توسط پلیس کشتار شده‌اند. شدت سرکوب در بندر کیل، بندر هامبورگ و برمن بسیار وسیع و خونین است. فراخوان‌های واقعی برای کشتار اسپارتاکیست‌ها که در همان مدت حزب کمونیست آلمان (کا.پ.د) را بنیاد نهاده بودند، صادر شده بود. انتخاب این نام برخلاف تمایل رزا لوکزامبورگ صورت گرفته بود. او نام «اسپارتاکوس» را ترجیح می‌داد، به‌ معنی کسی که با مردم می‌ماند حتی زمانی که آنها اشتباه می‌کنند... مقاومت انقلابی یک هفته‌ی تمام در برلین ادامه دارد. پلیس تحتِ فرمان سوسیال‌دموکرات‌ها در محله‌ی مابیت، کارگری‌ترین محله‌ی برلین در آن زمان خیابان به خیابان، کوچه به کوچه و خانه به خانه سنگرهای کارگری را در هم می‌کوبد و روی جنازه‌ی کارگران پیش می‌رود. با سقوط آخرین سنگرها تعداد زیادی می‌گریزند و تعداد زیادی نیز بازداشت می‌شوند. روز ۱۵ ژانویه، نزدیکی‌های ساعت ٩ صبح، لیب‌کنشت و رزا لوکزامبورگ را که دستگیر شده بودند، به هتل ادن می‌برند. رزا را که از بینی و دهانش خون زیادی می‌رود روی زمین می‌کشند. و لیب‌کنشت را، پیش از آنکه به‌ داخل خودرویی ببرند که توسط ۶ افسر به‌ سمت تیرگارتن رهسپار شد، با ته تفنگ مضروب می‌کنند. هنگامی که به نوئرسه می‌رسند، افسران اعلام می‌کنند که خودرو خراب شده و از لیب‌کنشت می‌خواهند که از اتوموبیل پیاده شود. سروان هورست فون‌فلوگ یک تیر در سر او خالی می‌کند. جسد او را به همراه جسدهای دیگر در کنار پمپ‌بنزینی رها می‌کنند. رزا لوکزامبورگ را ستوان فوگل به‌ همراه خود می‌برد. سرباز دیگری به‌نام رونگه، دستور کشتن او را دریافت و استخوان جمجمه‌ی او را با زدن دو ضربه‌ی ته تفنگ خرد می‌کند. سپس بدن نیمه‌جان او را سوار یک خودرو می‌کنند. در داخل اتوموبیل یک ضربه‌ی دیگر به سر او می‌زنند و سرانجام، فوگل با زدن یک تیر به سرش، او را از پای درمی‌آورد. جسد رزا را از تیر گارتن عبور می‌دهند و در کانال لندوهر می‌اندازند. در ماه مه ١٩١٩ این جسد را، در حالی که متعفن شده بود، در ساحل رودخانه باز می‌یابند. تا آن تاریخ، او و کارل لیب‌کنشت را در یک تابوت خالی به «خاک سپرده بودند.» سرباز رونگه را فقط به دوسال زندان محکوم کردند. ستوان فوگل تبرئه شد و ژنرال پابست، کسی که فرمان اعدام‌ها را صادر کرده بود، تا سال ١٩٧٠ دوران سالمندی‌اش را در شهر دوسلدورف به‌ آرامی سپری کرد.

_MG_0046

_MG_0003

_MG_0006

_MG_0012

_MG_0016

_MG_0024

_MG_0048

_MG_0050

_MG_0054

_MG_0055

_MG_0057

_MG_0062

_MG_0066

_MG_0074

_MG_0093

_MG_0094

_MG_0097

_MG_0116

_MG_0128

_MG_0145

_MG_0149

_MG_0152

_MG_0157

_MG_0158