خانم‌ها! آقایان! تماشاگران محترم! این فیلم کوتاه و قدیمی و مندرس را تقدیم می‌کنیم به آن دسته از اهالی سینما که جایزه‌هایشان را به رییس‌جمهور فعلی و رییس‌جمهور قبلی و رییس‌جمهور بعدی تقدیم کرده‌اند و می‌کنند و خواهند کرد. این صحنه‌های از مد افتاده را تقدیم می‌کنیم به آن دسته از اهالی سینما که پای ثابت «بازار»های خیریه و کارهای نیک و انسان‌دوستی‌های ملودراماتیک بوده‌اند و خواهند بود. آنهایی که همیشه مراقب بوده‌اند مبادا سیاست دامن کبریایی شأن هنرمندانه‌شان را آلوده کند اما با طیب خاطر و از صمیم قلب در کمپین‌های انتخاباتی و ضیافت‌های رسمی شرکت می‌کنند. این فیلم کوتاه و قدیمی و مندرس را تقدیم می‌کنیم به سازنده‌گان فیلم‌های «اجتماعی» آبکی و فیلم‌های «معناگرای» عرفانی و فیلم‌های «معترض» گیشه‌یی که با اشاره به فلان روزنامه و فلان تظاهرات و فلان جنبش کاسبی می‌کنند. این فیلم کوتاه و قدیمی و مندرس را تقدیم می‌کنیم به موج فیلم‌های بی پایان به سبک اصغر، به موج فیلم‌های بیابان و روستا با نابازیگران به سبک عباس و آن کپی‌کاران سخت‌کوشی که در آرزوی اسکار و شیر طلایی و خرس طلایی فیلم‌هایی می‌سازند که لااقل «بفروشند». به دوربین‌هایی که در آپارتمان‌های بزرگ و مجلل بالا شهر گیر کرده‌اند، در رستوران‌های متفاوط و پاتوق‌های «کوچولو»ی اصیل و ماشین‌های شیک، در سردرگمی‌های روزمره‌ی طبقه متوسطی‌های عزیز و غیور؛ به دوربین‌هایی که هرگز به حاشیه‌ی شهرها سر نمی‌زنند، به خیابان‌های جنوب شهر نمی‌روند، به روستاها نمی‌روند و اگر می‌روند برای تحقیر «بیچاره‌»ها می‌روند، برای دلسوزی‌های مهوع بالادستی برای «بدبخت»ها. این فیلم کوتاه و قدیمی و مندرس را به صورت ویژه تقدیم می‌کنیم به اکران نوروزیِ سلاخی مردم کردستان، به ضیافت «چ»، به ابراهیم حاتمی‌کیا و به شهاب‌هایی فکر می‌کنیم که از آسمان سینمای ما می‌گذرند و خانه را روشن می‌کنند، حتا برای چند لحظه‌ی کوتاه
روز ۱۹ مه ۱۹۶۸ تعدادی از سینماگران به سالن «ژان کوکتو»ی جشنواره‌ی کن رفتند و آن را اشغال کردند. در میان آنان فرانسوا تروفو، ژان لوک گدار، لویی مال و کلود بری، کارگردانان چپ سینمای فرانسه حضور داشتند و هم‌چنین چندین هنرپیشه از جمله ژان پی‌یر لئو بازیگر چند فیلم از تروفو و گدار، چندین فیلمنامه‌نویس، منتقد سینما، کارگران بخش فنی سینما و حتا تعدادی از شرکت‌کننده‌گان غیرفرانسوی جشنواره‌ی کن. در میان هیاهوی حاضران فرانسوا تروفو، کارگردان سینمای موج نو روی صحنه‌ی نمایش رفت تا بیانیه‌ی «مجمع عمومی سینمای فرانسه» را قرائت کند. حلقه‌ی کوچک‌تری از این افراد همدیگر را در روز ۱۷ مه ملاقات کرده بودند. آنها از برگزاری خونسردانه‌ی جشنواره‌ی کن و «فضای هنری» حاکم بر آن خشمگین بودند. از سویی تمامی فرانسه در شورش و اعتصاب به سر می‌برد و از سوی دیگر بیش از یک ماه بود که آنها بر سر دفاع از «سینماتک فرانسه» با دولت و پلیس درگیر بودند. این جمع کوچک در همان دیدار تصمیم گرفت به هر ترتیب از ادامه‌ی جشنواره‌ی کن جلوگیری کند. روز ۱۸ مه، پیش از نمایش فیلم «یخ‌دربهشت نعنایی» ساخته‌ی کارلوس سائورا، فرانسوا تروفو و جرالدین چاپلین، هنرپیشه‌ی نقش اول فیلم و همسر سائورا و دختر چارلی چاپلین، خودشان را از پرده‌ی سینمای سالن نمایش‌دهنده‌ی فیلم آویزان و جشنواره را متوقف می‌کنند. معترضان که حالا به تعدادشان افزوده شده است به مدرسه‌ی اشغال شده‌ی «ووژیرار» در نزدیکی محل برگزاری جشنواره‌ی کن می‌روند و تا پاسی از شب بر سر مفاد بیانیه‌ی «مجمع عمومی سینمای فرانسه» بحث می‌کنند، بیانیه‌یی که بناست بعد از اشغال سالن «ژان کوکتو»، توسط فرانسوا تروفو خوانده شود. بعد از خوانده شدن بیانیه سه نفر از اعضای هیات داوران جشنواره‌ی کن، لویی مال، مونیکا ویتی (هنرپیشه‌ی ایتالیاییِ فیلم‌های آنتونیونی) و رومن پولانسکی از سِمَتِ خود استعفا دادند. سپس فرانسوا تروفو، میلوش فورمن، آلن رنه، کلود لولوش و کارلوس سائورا فیلم‌های خودشان را از جشنواره بیرون کشیدند. جمعیت، که هر لحظه به تعدادش افزوده می‌شد، به سمت سالن اصلی نمایش فیلم جشنواره‌ی کن رفت و این سالن را اشغال کرد. بحث و جدل میان اهالی معترض سینما و هواداران ادامه‌ی جشنواره ساعت‌ها ادامه داشت. در نهایت روبر فاور لوبره، رییس جشنواره‌ی کن به سالن اشغال شده آمد و بیانیه‌ی هیات مدیره‌ی جشنواره را خواند: هیات مدیره با اتفاق آرا تصمیم گرفته بود جشنواره‌ی کن را تعطیل کند.
اشغال محل برگزاری جشنواره‌ی کن و تعطیل بیست و یکمین دوره‌ی جشنواره نتیجه‌ی دو اتفاق کمابیش مرتبط بود. در آوریل ۱۹۶۸، آندره مالرو، عضو سابق حزب کمونیست فرانسه که وزارت فرهنگ کابینه‌ی راست‌گرای شارل دوگل را بر عهده داشت، ابتدا کمک‌هزینه‌ی دولتی سینماتک فرانسه را قطع و سپس «هانری لانگلوآ»، بنیان‌گذار سینما‌تک را از مدیریت آن برکنار کرد. سینماتک فرانسه در سال ۱۹۳۶ تاسیس شده بود و هم به دلیل آرشیو غنی فیلمی که در طول سالیان جمع‌آوری کرده بود و هم به دلیل مشرب سیاسی مدیر آن به پاتوقی برای فیلمسازان معترض سینمای فرانسه و دانشجویان سینما یا علاقه‌مند به سینما تبدیل شده بود. محلی که علاوه بر نمایش فیلم و برگزاری نمایشگاه‌های کوچک و غیررسمی هنری، تبدیل به مکانی برای رفت و آمد کسانی شده بود که به تغییر انقلابی و رادیکال هم در سینما و هم در جامعه می‌اندیشیدند. تعرض مالرو به سینماتک بخشی از سیاست کلی دولت دوگل برای به انقیاد درآوردن کل جامعه‌ی فرانسه بود. با این وجود کسانی که سینماتک به خانه‌ی دوم آنها تبدیل شده بود، و از آن جمله سینماگران موج نو، برکناری لانگلوآ را نپذیرفتند و با تجمع در مقابل سینماتک و زنجیر کردن درهای آن مانع از نمایش فیلم در این محل شدند. ماجرا از تجمعات و تظاهرات مسالمت‌آمیز در مقابل سینماتک و خیابان‌های اطراف آغاز شد و به درگیری‌های هر روزه‌ی خشونت‌آمیز با پلیس کشید. علاوه بر کسانی که در خود فرانسه به تصمیم دولت و وزارت فرهنگ آن معترض بودند، برخی کارگردانان سینما از کشورهای دیگر از جمله چارلی چاپلین، ژان رنوار، آلفرد هیچکاک، روبرتو روسلینی، رومن پولانسکی و میکل آنجلو آنتونیونی با نوشتن نامه‌های سرگشاده خطاب به آندره مالرو اعلام کردند در وضعیت جدید، سینماتک در صورت بازگشایی و تغییر مدیریت حق پخش فیلم‌های آنان را ندارد. در همین ایام «کمیته‌ی دفاع از سینماتک فرانسه» توسط کسانی تشکیل شد که چند هفته‌ی بعد نقش محوری را در اشغال محل برگزاری جشنواره‌ی کن ایفا کردند.
از سال‌های ابتدایی دهه‌ی شصت میلادی، جامعه‌ی فرانسه متاثر از وضعیت جهانی و بیش از همه متاثر از جنگ آزادیبخش ویتنام و نیز جنگ آزادیبخش الجزایر ملتهب شده بود. ده‌ها هسته‌ی کوچک اما جنگنده‌ی دانشجویی شکل گرفته بود که نفوذ محدودی هم در میان کارگران داشتند. جوانانی که متاثر از اندیشه‌های انقلابی نوین در برابر شعارهای تسلیم‌طلبانه‌ی احزاب سنتی قد علم کرده بودند. اگر احزاب سنتی شعار صلح در ویتنام و الجزایر را سر می‌دادند این دانشجویان هیچ ابایی نداشتند که صریح و روشن از نبرد رهایی‌بخش مردم ویتنام و الجزایر پشتیبانی کنند. در میان آنها از گروه‌های متعدد تروتسکیتی و مائوئیستی تا هواداران جنگ چریک شهری و تشکل‌های آنارشیستی دیده می‌شدند. در بهار ۱۹۶۷ درگیری این دانشجویان با پلیس شدیدتر و به مراکز دانشگاهی کشیده شد. در همین ایام سازمان‌های دانشجویی شبه‌نظامی راست‌گرایی برای مقابله با «خطر کمونیسم» تشکیل شد که از بیرون دانشگاه و از جانب پلیس سیاسی حمایت می‌شدند. در مارس ۱۹۶۸ بازداشت دو دانشجو و سه دانش‌آموز به اتهام شرکت در بمب‌گذاری در یک بانک آمریکایی، یک آژانس هواپیمایی آمریکایی و شرکت خدمات مالی «آمریکن اکسپرس» در اعتراض به جنگ ویتنام شهر نانتری را به آشوب کشید. این درگیری‌ها با سرعت به سرتاسر فرانسه کشیده شد و هر لحظه اوج بیشتری گرفت. موج تظاهرات و اعتصاب تمامی دانشگاه‌های فرانسه را در خود فرو برد و البته درگیری‌های خشونت‌بار با پلیس که بارها به تظاهرات دانشجویان حمله‌ور شد و دانشجویان با سنگ و چوب از خودشان دفاع کردند. در روز ۱۰ مه محله‌ی کرتیه‌لاتین در پاریس که از چند روز قبل توسط دانشجویان تصرف شده بود، برای مقابله با حمله‌ی پلیس سنگربندی شد. اشغال مراکز تحصیلی و دانشگاه‌ها از همان ماه مارس بیش و کم آغاز شده بود اما در ماه مه به اوج خود رسید. از ۱۱ مه تا ۱۶ مه تعداد زیادی از دانشگاه‌ها، مدارس و مراکز آموزشی توسط دانشجویان و دانش‌آموزان اشغال شد، حتا دانشجویان خارجی خوابگاه خودشان را اشغال کردند. از روز ۱۴ مه با تسخیر یک کارخانه‌ی کوچک هواپیماسازی در حومه‌ی نانت جنبش اشغال به کارگران رسید. پس از آن اعتصاب کارگران کارخانه‌ی رنو آغاز شد و در روز ۱۵ مه چندین شعبه‌ی کارخانه‌ی رنو توسط کارگران اشغال شد. موج اعتصاب و تسخیر کارخانه‌ها و مراکز صنعتی و اخراج یا زندانی کردن مدیران در عرض ۴۸ ساعت همه‌گیر شد و به تمام فرانسه رسید، در عین حال کارگران بخش حمل و نقل و مراکز خدماتی یکپارچه اعتصاب کردند. جنبش اشغال تنها در میان دانشجویان، دانش‌آموزان و کارگران باقی نماند. برخی بیمارستان‌ها و دفاتر انجمن ملی پزشکان توسط پزشکان و پرستارانی که به جنبش پیوسته بودند اشغال شد، در ماه ژوئن چند کلیسا توسط جوانان کاتولیک و ساختمان امور یهودیان توسط چند جوان یهودی اشغال شدند، در همان مدت کوتاه نقاشان و مدیران گالری‌ها کمیته‌یی انقلابی تشکیل دادند و از تعطیلی موزه‌ی ملی هنرهای معاصر استقبال کردند، بازیگران تئاتر ده‌ها نمایش خیابانی در کارخانه‌ها و دانشگاه‌های اشغال شده ترتیب دادند، دو رادیوی غیررسمی که اخبار دست اولی از پشت سنگرها داشتند، عملن رادیوی دولتی فرانسه را بی اعتبار کردند، آنها در فواصل میان برنامه‌هایشان در تقابل با پخش موسیقی کلاسیک از رادیوی دولتی، موسیقی پاپ پخش می‌کردند. تمام ارکسترهای اصلی فرانسه در اعتصاب به سر می‌بردند. روز ۲۱ مه چند رمان‌نویس از جمله میشل بوتور و ناتالی ساروت ساختمان اصلی انجمن قلم در پاریس را اشغال کردند و تاسیس کانون نویسندگان را اعلام کردند که از سوی نویسندگانی چون ژان پل سارتر، سیمون دوبووار و مارگریت دوراس مورد استقبال قرار گرفت. حقوق‌دانان، دانشمندان ستاره‌شناس رصدخانه‌ها، مدیران موزه‌ها، آرشیتکت‌ها و کارشناسان آمار نیز از این موج انقلابی متاثر شدند. در حدود صد فوتبالیست دفتر فدراسیون فوتبال را اشغال کردند، از بالکن آن پرچم‌های سرخ آویختند و رییس فدراسیون و دبیر اجرایی را زندانی کردند. کارمندان رادیو و تلویزیون دولتی تلاش کردند دفاتر تلویزیون و رادیو را اشغال کنند اما به دلیل حساسیت موجود، پلیس بلافاصله این تلاش را سرکوب کرد. حتا حیاط خانه‌ی «کریستین فوشه»، وزیر کشور نیز از جنبش تسخیر در امان نماند. او در یک آپارتمان که در موسسه‌ی قوم‌شناسی پاریس قرار داشت زندگی می‌کرد و دانشمندان این موسسه بخشی از حیاط را نرده کشیدند و آن را اشغال کردند. کار به جایی رسید که از ۲۶ تا ۳۱ مه عملن و به مدت شش روز حکومت فرانسه در شهر نانت سرنگون شد و کنترل شهر به دست ترکیبی از شوراهای کارگری و دانشجویی افتاد. این همان جنبشی بود که ژان لوک گدار را در مقابل سینماگرانی که خواهان ادامه‌ی جشنواره‌ی کن بودند به فریاد وا داشت تا بگوید: «من دارم با شما از همبستگی با کارگرها و دانشجوها حرف می‌زنم، شما واسه من از "تراولینگ" و "کلوزآپ" می‌گید، شما نفهمید!»
از وقایع ۱۹ مه ۱۹۶۸ دو نسخه فیلم در فضای مجازی موجود است و در هر کدام صحنه‌هایی وجود دارد که در دیگری نیست. «منجنیق» تلاش کرده است با ترکیب این دو فیلم کامل‌ترین نسخه‌ی موجود در فضای مجازی را در اختیار بگذارد.

همین ویدئو در یوتوب: