این سرود روی شعری از نصرت رحمانی، در وضعیتی دشوار و در داخل کشور اجرا شده و برای پخش در اختیار «منجنیق» قرار گرفته است. در وضعیتی که حاکم ما را تا مرز بدن‌هایمان عقب رانده، بند ۳۵۰، بدن حاکم را بحرانی کرده است. درست وقتی حاکم تلاش می‌کرد «استقرار» و «انسجام» خودش را ثابت کند، اجزای بدن ۳۵۰، زیر نگاه خیره‌ی حاکم، زیر عظیم‌ترین و برنامه‌ریزی‌شده‌ترین مکان کنترل بدن‌های شورشی، زیر ضربه‌ی باتوم و لگد به هم متصل شدند تا از سلول‌های انفرادی اوین تا بندهای رجایی‌شهر به وضعیت حاکم تعرض کنند. آنها با میانجی قرار دادن بدن‌هایشان، آخرین سلاحی که برای مقاومت در برابر وضعیت مستقر با خود دارند، اینک بند ۳۵۰ زندان اوین را به اسم رمزی برای به یاد آوردن بند بند زندان‌ها تبدیل کرده‌اند، بند بند زندان‌هایی که باید بند از بندشان گسست. باری «بگذار خون ببارد از روی سینه‌ی ما/ روزی شکفته گردد گل‌های کینه‌ی ما». بگذار!