۱ _ زندگی درتمام سرزمین تکه پاره‌ی فلسطین جریان دارد. شک نکنید. زندگی با همه‌ی نشانه‌گان معاصرش. با همه‌ی برساخته‌های نظام جهانی سرمایه. با همه‌ی شکاف‌های شمال و جنوب. گسل‌های بین مرکز و حاشیه. با همه‌ی آن عادی‌بودگی خشونت که در کلان شهرها، جوامع متروپل، محله‌ی تاتنهام لندن، سن‌دونی پاریس و اسلام‌شهر تهران جاری است. با همه‌ی ویژگی‌هایی که در همه‌ی نظام‌های سیاسی و اقتصادی باثباتی که می‌شناسید؛ در آسیای جنوب شرقی، آمریکای لاتین، کارخانه‌های چین, معادن آفریقا، زندگی با همه‌ی نشان‌های معاصرش در غزه در حال اتفاق است. زندگی با همه‌ی علائم رو به احتضارش هم اینک در غزه، زنده‌ترین جای جهان، جریان دارد.
۲ _ همه‌ی برساخته‌های سرمایه‌داری از گنبد آهنین تا دنیای دموکراتیک، تا شهروندانی آزاد که شیره‌ی شکاف شمال و جنوب را مکیده‌اند، همه را یک جا می‌توان ذیل نام فلسطین دید. فلسطین ویترین دنیای مدرن است. آخرین تکنولوژی نظامی همراه با دکوراتیوی زنده از کشتار؛ کوتاه کردن فاصله‌ی تولید تا مصرف، نزدیک‌ترین آزمایشگاه انسانی برای تست جنگ‌افزارهای نوین، برای آزمایش جدیدترین انواع دستاوردهای بشری کشتار جمعی. این منطق بین‌المللی سرمایه است؛ کم کردن هزینه برای بالابردن سود.
۳ _ جدال و نزاعی که در فلسطین وجود دارد سرنوشت محتوم همه‌ی جوامعی است که بر شکاف فزاینده‌ی شمال و جنوب/ مرکز و حاشیه تکیه زده‌اند و راهی جز عریان‌تر کردن تضاد، پیش رویشان نیست. اسرائیل به مثابه تجسد سویه‌ی فاشیستیِ صیرورتِ سرمایه‌داریِ معاصر، مهم‌ترین متعلق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خلقی دیگر را به اشغال خود درآورده است و این منطق کمابیش مسلط در همه‌ی جوامع اقماری سرمایه‌داری تکرار می‌شود؛ از تهران تا آتن، از پکن تا قاهره. مگر نه آنکه درجوامع سرمایه‌داری دولت همان نیروی اشغال‌گریست که از منافع طبقه‌ی برخوردار، از حق مالکیت بر زمین و بر وسایل تولید طبقات بالادست محافظت می‌کند؟ فلسطین آینده‌ی ماست. برای ما که در گتوهایی مشابه، در گتوهایی متفاوت، در گتوهایی بسته، در گتوهایی باز به سر می‌بریم، فلسطین سرنوشت محتومی است که تکرار خواهد شد.
۴ _ ما اینجائیم؛ در غزه، فلسطین، پشت دیوار حائل، آن سوی جهان شما. نه مردگان‌مان به مانند مردگان شماست نه زنده‌گان ما شبیه زنده‌گان شما. ما اینجائیم تا جغرافیای سیاسی‌تان را مخدوش کنیم. تا امنیت سرمایه را برای نورچشمی‌های دنیا به خطر بیاندازیم. تا هواپیما بر فرودگاه تل‌آویو ننشیند. ما اینجائیم در فلسطین. «حال ما درغزه خوب است حال شما چطور؟»
۵ _ در کنار دروغ‌های دیگر دنیای آزاد این را هم قرار دهید؛ دولتی که اقتصاد آزاد و مالکیت خصوصی اسم اعظم اوست، بیشترین جنایت‌ها را بر سر مسئله‌ای به نام مالکیت دولتی بر زمین‌هایی که اصولا متعلق به دیگری‌ست، انجام می‌دهد. مالکیتی که دولت آن را با زور غصب می‌کند و در اختیار شهروندانش می‌گذارد تا در این پروسه‌ی خون‌بار همواره این مالکیت خصوصی باشد که ارج گذاشته می‌شود. در کنار این دروغ‌ها این را هم بنویسید که اشغال اراضی فلسطین و سلب مالکیت از ساکنان بومی این اراضی با پشتیبانی دولت‌هایی انجام می‌شود که با اسم رمز آزادسازی اقتصاد، آزادسازی مالکیت و آزادسازی حقوق بشر به همه جای دنیا نیروی نظامی می‌فرستند.
۶ _ به آنها که تلی از جنازه و خاکستر، آنها که ویرانه‌های فلسطین را پشت سر «باثبات‌ترین دموکراسی خاورمیانه» نمی‌بینند بگویید؛ بلژیک- میزبان دائمی اتحادیه‌ی اروپا- دموکراسی باثبات‌اش را بر جنازه‌ی متلاشی «رهبر استقلال کنگو» که در اسید سولفوریک حل شد بنا نهاد. بخش بزرگی از اروپا و آمریکا، مهم‌ترین بنیان‌های تمدنی‌شان را بر خروارها جنازه در هزاران کیلومتر آنسوتر از مرزهای شناخته شده‌شان در آمریکای سرخ پوست، هند و استرالیا و آفریقا و خاورمیانه گذاشته‌اند. هنوز جنازه‌ی سوخته و غیرقابل شناسایی پاتریس لومومبا با ما معاصر است. چرا ادعای دروغین دموکراسی اسرائیل بر خون و خاکستر بیرون زده از فلسطین استوار نباشد؟ چرا این تل جنازه و آوارگی به رسمیت شناخته نمی‌شود؟ اسرائیل صورت متاخر استعمار است. صورت متاخر تجاوز و اشغال و فرمی همواره نوشونده که به نیابت از همه‌ی دنیای سرمایه‌داری در حال انجام رسالت تاریخی‌اش است در برابر همه‌ی دنیای ما در غزه که اسم رمز مقاومت است.
۷ _ در غزه جنگی در کار نیست هرچند وضعیت جنگی است. هر جنگی دو طرف دارد اما در غزه صحبت از «تهاجم» است، از کشتار. در غزه تنها «زنان و کودکان» را نمی‌کشند، در غزه قصد قتل فلسطین را کرده‌اند، فلسطین و هر چه در اوست. این ژست‌های محکوم کردن هر دو سوی تهاجم با تبدیل تهاجم به جنگ، به درد اخبار رسانه‌های بزرگ و خبرنگاران «بی‌طرف»ِ بی‌شرف می‌خورد. در غزه حق تنها با یک طرف است، در غزه تهاجم تنها یک طرف دارد و ما بی‌طرف نیستیم.
۸ _ با غزه نمی‌شود تجارت کرد. غزه وسیله‌ی تقرب به درگاه عبای شکلاتی و اصحاب اعتدال نیست. معتدل عزیز! پایت را از روی گلوی غزه بردار! عکس‌های تمام‌قدت با جنازه‌های تازه‌ی داغ مضحک است. تنها زمانی می‌توانی نام غزه را به زبان بیاوری که به آنچه در غزه بیش از غزه وجود دارد وفادار بوده باشی. به آن مقاومتی که مرزهای امر ممکن را جا به جا می‌کند، به آخرین فرصت آن تکه‌ی نفرین شده‌ی زمین. مقاومت در غزه تفریح عصرهای جمعه و لُغُزخوانی فیس‌بوکی نیست. غزه، غزه است و هیچ چیز در غزه معتدل نیست، حتا هوایی که تنفس می‌کنی.
خالد الهبر، سراینده و خواننده‌ی این سرود متولد بیروتِ لبنان است اما در تمام زندگی‌اش دو وطن داشته. چه آن زمان که مسلحانه در برابر اشغال جنگیده است و چه آن زمان که گیتار به دست گرفته و با کلمه و موسیقی به مبارزه ادامه داده است. الهبر در دهه‌ی هشتاد چریکی بود در جنبش مقاومت فلسطین و لبنان. آنچه که در آن روزها از نزدیک شاهد آن بود تاثیری عمیق بر زندگی و موسیقی‌اش گذاشت. او هرچند از ۱۹۷۵ کار موسیقی را آغاز کرد و تم جاز را وارد موسیقی عربی کرد. اما پس از حضور در نبرد علیه اشغال مضمون اغلب ترانه‌هایش رفقایی که از دست داده بود و نبردهای قهرمانانه‌ی مردم فلسطین و لبنان است. شور مقاومت همواره در سرودهای الهبر جایگاه ویژه‌یی دارد. او در کنار مارسل خلیفه اصلی‌ترین صدای مقاومت فلسطین محسوب می‌شود.

همین ویدئو در یوتوب: