آمدند تا به نام «امید» حکومت کنند، زنده‌خورها البته امیدوار بودند، با هلهله، با شعف، با شور. در جشن‌های خیابانی، در استاتوس‌های دلیرانه‌ی فیس‌بوکی، در موج‌های توئیتری از امید می‌گفتند، از این‌که چقدر خوشحالند، از این که احساس غرور و افتخار می‌کنند، از این‌که حاصل رای‌هایشان امید و تغییر بوده است. آنها بر روزگار پر ادباری چشم بسته بودند که آن‌سوتر از محفل‌های آنها، آن‌سوتر از افسردگی‌های مُدِ روزشان که اسباب تفاخر و تمایز بود، آن‌سوتر از کتاب‌های مهمی که به تازگی خوانده بودند به زبان خارجی، آن‌سوتر از آخرین سفرهایشان به اروپا بدون خجالت از رییس‌جمهوری که انگلیسی نمی‌داند و با افتخار به اکسنت صحیح وزیر امور خارجه وجود داشت و وجود آن انکار می‌شد. چماق «امید» بود که بر سر فرودستان کوبیده می‌شد تا به زور امیدوار باشند. فرودستان اما در روزهای باشکوه دی‌ماه امید را به دست آوردند وقتی با چشم خود قدرتشان را دیدند. حالا آنها ناامیدند، سلحشوران صندوق‌های رای، ماموران برگمارده‌ی دولت، مقامات رسمی، بزرگان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا چرا که می‌بینند، با چشم‌های خودشان می‌بینند ارتش ستمدیده‌گان را که از راه می‌رسد. نویز چهارم صدای یکی از آنهایی است که یحتمل در دی‌ماه به خیابان آمده بودند، آنهایی که صدایی ندارند، سرمایه‌ی نمادینی ندارند، صلاحیتی برای مداخله در امر سیاسی ندارند و حالا با تمام توان برای به چنگ آوردن چیزی به میدان آمده‌اند که بیش از همه آنها به آن نیاز دارند: برای به چنگ آوردن امید! همان «هیچ‌بوده‌گانی» که حالا می‌روند تا «هر چیز» گردند.

نویز چهارم را در 12 مگابایت از اینجا دانلود کنید