در فلاخن صد و شصت و هفتم از این می‌خوانیم که چرا اعتصاب کارگران هفت‌تپه هرطور تمام شود آنها برنده‌اند. از این‌که اتحاد هفت‌تپه‌ای‌ها زاینده‌ی سونات است، سونات هفت‌تپه. معنای سونات «باهم به‌صدادرآوردن» است. و طبقه‌ی فرودست و بی‌چيزان و خط‌خوردگان و رانده‌شدگان برخلاف گفتمان مضحک راستگرایان به سطحی از آگاهی طبقاتی و سیاسی رسیده‌اند که بدانند «تاریخ رهایی در با هم به‌ صدا درآوردن خیابان نوشته می‌شود.» در این فلاخن می‌خوانیم که ما در دوران پسا_آبان به‌ سر می‌بريم و در این دوران برخی جریانات و دسته‌جات نئولیبرالیستی_فاشیستی_ناسیونالیستی برای دفاع از کلیت سرمایه‌داری به یکدیگر گره خورده‌اند. و وجود «یک سلاح کشتار جمعی به‌نام نئولیبرالیسم» را انکار می‌کنند. آنها از هم می‌رویند و دوباره به درون دیگری می‌روند و از رهگذر دزدی از خیزش دی و آبان و اعتصابات و تجمعات کارگری، به حاکمیت خون کیفیت انضمامی می‌دهند. در فلاخن صد و شصت و هفتم از مشت کارگران هفت‌تپه می‌خوانیم، از خون مصطفا صالحی و از خیابان‌های جلگه‌ی خوزستان، از انسان شورایی که در هفت‌تپه زاده می‌شود و از یک «ما»ی جوهری‌شده با خون و خردل و خاک که دارد به تاریخ اجازه‌ی بروز می‌دهد، تاریخ مفقود شوراها با سوناتی واقعی. فلاخن صد و شصت و هفتم متنی است در ستایش کارگران هفت‌تپه و شانه‌های به هم چسبیده‌ی آنها، با امید و با همبستگی.

فلاخن صد و شصت و هفتم را اینجا بخوانید

falakhan167