نادیده می‌مانند زیر انبوه کار، زیر انبوه استثمار. خانه‌هایی که بنا بود «امن» باشد برای زندگی، تبدیل به جهنم بهره‌کشی شده است. زنان یک‌بار به عنوان زن تحت ستم قرار دارند و یک‌بار به عنوان زن خانه‌دار. گفتار حاکم بر فمینیسم اَبَرشرکتیِ پروژه‌ایِ بودجه‌بگیر که در رسانه‌های جریان اصلی ترویج می‌شود و کارمند-اکتیویست‌های اینفلئونسر، کار خانگی زنان را صرفن به شستن و آشپزی و مانند آن فرو می‌کاهد تا راه‌حل آن تنها «تقسیم کار» در خانه باشد؛ راه‌حلی آماده برای «بهشت» شدن زندگی. وظیفه‌ی تاریخی و طبقاتی فمینیسم جریان اصلی این است که وجه بازتولیدی کار خانگی زنان را پنهان و نامرئی کند. آنجا که وظیفه‌ی بدیهی‌انگاشته‌شده‌ی زنان بچه‌آوری، مراقبت از فرزندان و نیز سالمندان است، وظیفه‌ای که نظام سرمایه‌دارانه‌ی حاکم در هیچ‌کجای جهان بدون تحمیل آن به میلیاردها زن امکان دوام ندارد. حاکمان سرمایه‌سالار بخشی از ضروریات بازتولید طبقه‌ی کارگر را به دوش زنانی افکنده است که در شغلی تمام‌وقت جان می‌کنند و نادیده گرفته می‌شوند. شغلی تمام‌وقت بدون مرخصی، بدون دستمزد، بدون بیمه و بدون بازنشستگی. همین آشکار شدن هم‌دستی بی‌کم‌وکاست مردسالاری و سرمایه‌داری است که در گفتارهای جریان اصلی پنهان می‌شود. فمینیسم رزمنده اما این پیوندها را آشکار می‌کند، آشکار می‌کند که مبارزه با مردسالاری نمی‌تواند از مبارزه با سرمایه‌داری جدا باشد و نیز مبارزه با سرمایه‌داری را نمی‌توان از مبارزه با مردسالاری تفکیک کرد. قطعه‌ی «زنانِ کارِ خانگی» به این‌ترتیب پافشاری بر وجهی از مبارزات زنان است که مبارزه با مردسالاری، با سرمایه‌داری و فرزند مشروع آنان یعنی فمینیسم ابرشرکتی در دستور کار دارد، آنجا که نمی‌توان سر پیچاند و هم‌دستی ستم طبقاتی و ستم جنسیتی را نادیده گرفت یا انکار کرد.

قطعه‌ی «زنانِ کارِ خانگی» در عین‌حال برای ما در «بچه‌های اعماق» قدمی کیفی هم محسوب می‌شود. مسیری در این قطعه گشوده شده است به سمت بزرگتر شدن «بچه‌های اعماق». صداهایی را در این قطعه می‌شنویم، از بچه‌های اعماق، برای بچه‌های اعماق، که جدید است و با ما می‌ماند. شادمانیم که سرانجام راهی گشوده شده است برای هم‌صدایی در بچه‌های اعماق و هنوز امیدواریم راه‌های طولانی‌تری را بپیماییم. امیدواریم به زبان خلق‌های تحت ستم در ایران در بچه‌های اعماق بشنویم. امیدواریم دیگرانی بیایند و قطعات دیگری بسازند. امیدواریم به اتحاد سازها و ترانه‌ها و حنجره‌ها، به رزمی مشترک، به سنگری که می‌تواند سنگر تمامی آنهایی باشد که به دنبال نام نیستند، نمی‌خواهند «برند» «ستاره» و «تلنت» شوند، آنهایی که برایشان موسیقی بخشی از نبردی رهایی‌بخش است. بچه‌های اعماق بار دیگر دستش را به سمت دست‌هایی که ایمان داریم دستمان را خواهند گرفت دراز می‌کند، برای هم‌نفسی، برای هم‌رزمی، برای هم‌خشمی.

 

از شیارِ فلز صدای بخار

عناصرِ نامرئیِ نظامِ کار

لگد‌خوارِ پتک در گریز از فشار

زنانِ کارِ خانگی، خانه‌دار

 

تا طنابِ مردسالاری به‌پاست

سلطه‌ی سرمایه‌داری به‌جاست

زیرِ پا دوزخ و دشتِ حفره‌هاست

بهشتِ فریب و صدای بیا بیاست

 

بدو دوباره می‌رود نمی‌رسیم

بدو دوباره می‌دود نمی‌رسیم

ما که می‌رویم چرا نمی‌رسیم؟

ما که می‌دویم چرا نمی‌رسیم؟

 

ما بردگانِ رایگانِ خانگی

عروسکِ مفعولِ تنانگی

خستگانِ بی‌ثمر دوندگی

در تمنای نان، میلِ زندگی

 

بدو دوباره می‌رود نمی‌رسیم

بدو دوباره می‌دود نمی‌رسیم

ما که می‌رویم چرا نمی‌رسیم؟

ما که می‌دویم چرا نمی‌رسیم؟

 

بدن‌های محکومِ در انقیاد

به سوی رها شدن، عدل و داد

زنانِ کارِ خانگی اتحاد

زنانِ کارِ خانگی اتحاد

زنانِ کارِ خانگی اتحاد

زنانِ کارِ خانگی اتحاد