در فلاخن دویست و سی و هفتم به این پرسش پرداخته می‌شود که کارگران در قیام ژینا چه نقش و جایگاهی داشتند و این «کارگران» چه کسانی هستند. در این فلاخن می‌خوانیم که به ویژه از دی نود و شش فهم خیزش‌های پیاپی، و به‌طور خاص قیام ژینا، بدون رجوع به ساختار طبقاتی جامعه و تاثیراتِ آن بر فاعلیت فرودستان امکان‌پذیر نیست و انکار ماهیت و دلالت‌های طبقاتی قیام ژینا در نهایت امکانات اعتلای مبارزه‌ی انقلابی را نفی می‌کند. در فلاخن دویست و سی و هفتم از بنیان‌های تداوم خیزش‌های توده‌ای می‌خوانیم و از درهم‌تنیدگی ساختارهای ستم، از ماهیت چندلایه‌ی زیست اجتماعی فرودستان اجتماعی و ستم‌های چندگانه‌ی وارد بر آنان و هم‌دستیِ و هم‌صداییِ فراگیر در میان طیف ناهمگون ستمدیدگان به واسطه‌ی بازشناسی رنج‌های یکدیگر. در این فلاخن از این می‌خوانیم که چگونه دولت از گرسنه‌سازی کارگران/فرودستان به‌عنوان سلاحی استراتژیک برای خلع سلاح‌ آنان استفاده می‌کند، از این‌که برای فهم جایگاه کارگران در خیزش‌های توده‌ای اخیر باید به فهم جدیدی از ماهیت زیستی و اجتماعی کارگران، دامنه‌ی شمول طبقه‌ی کارگر در جهان امروز و شیوه‌ها و اشکال و مجاری مبارزه‌ی طبقه‌ی کارگر دست یافت و از معنا و محتوای این «فهم جدید» می‌خوانیم. در دویست و سی و هفتمین فلاخن می‌خوانیم که نفس تداوم مبارزه به‌تنهایی ضامن پیروزی بر نظام مسلط نیست، مگر آنکه روند این تداوم با گسست‌های کیفی همراه باشد و این گسست‌های کیفی تنها با مفصل‌بندی مبارزات فرودستانی به دست می‌آید که با الهام‌گیری از قیام ژینا و تکیه بر مازادهایش کماکان می‌کوشند دستگاه سرکوب و «سیاست مرگ» را به‌نفع خواست زندگی پس بزنند، و این مفصل‌بندی ممکن نخواهد شد مگر آن‌که با تکیه بر فهم جدیدی از طبقه‌ی کارگر و شیوه‌ها و اشکال مبارزاتی‌اش استراتژی نوینی برای تداوم و تکامل مبارزات هم‌بسته‌ی فرودستان به کار بسته شود.

خرداد ۱۴۰۲ | نسخه‌ی ورد

فلاخن دویست و سی و هفتم را اینجا بخوانید

falakhan237