خیابان در تصرف ناجورها
هر سال در آخرین شنبه‌‏ی ماه ژوئن همجنسگرایان، ترانس‏‌جندرها و بای‌‏سکشوال‏‌ها در بسیاری از شهرهای جهان رژه می‌‏روند تا خاطره‌ی جنبشی را گرامی بدارند که در آن به حاشیه‌‏رانده‌‏شده‌‏گان در مقابل سیستم مسلط ایستادند، مبارزه کردند و پیش رفتند. یکی از مهم‌‏ترین رژه‏‌ها در میان شهرهای اروپایی در برلین، پایتخت آلمان برگزار می‌شود.
از زیرزمین‌‏های «رسمی» تا خیابان‌‏های غیررسمی
تظاهرات روز خیابان کریستوفر در واقع برای گرامیداشت یاد جنبشی بزرگ و رادیکال برگزار می‏‌شود. در دهه‌‏ی شصت میلادی حملات پلیس به گی‌بارها اتفاقی خیلی معمولی محسوب می‏‌شد. در بسیاری از این بارها مصرف مشروبات الکلی ممنوع بود. پلیس به هر بهانه‌‏ی کوچکی وارد این بارها می‏‌شد و اغلب در مواجهه با گی‌‏ها، لزبین‌ها، ترانس‏‌جندرها و بای‌‏سکشوال‏‌ها با خشونت رفتار می‌کرد. پلیس ابزار سرکوب کسانی بود که با حضورشان نظم هتروسکسیستی مسلط را بر هم زده بودند.
در سحرگاه 28 ژوئن 1969، پلیس وارد گی‏‌باری به نام «استون وال» شد. این محل در خیابان کریستوفر روستای گرینویچ، در همسایگی ابرشهر نیویورک واقع شده بود. پلیس‏‌ها مطابق معمول خیلی زود به خشونت متوسل شدند اما این بار با مردمی روبه‌رو بودند که برانگیخته و خشمگین دست به مقاومت زدند. این مقاومت به سرعت به شورشی همگانی بدل شد که در آن گی‌ها، لزبین‌‏ها، ترانس‌‏جندرها و بای‌‏سکشوال‏‌ها به مقاومت قهرآمیز در مقابل تهاجم پلیس پرداختند. برای اولین بار بود که حذف‏ شده‌‏گان و مطرودان در برابر خشونت پلیس با خشونت مقاومت می‌‏کردند.
این شورش با تظاهراتی در بعدازظهر روز بعد ادامه یافت و چندین هفته به طول انجامید. جامعه‌‏ی کوییرها تمام قد در برابر آزار سیستماتیک حاکم و عواملش ایستاده بود. در این مدت شورشی‏‌ها خودشان را در شبکه‏‌های متعددی متشکل کردند و مکان‏‌هایی را ایجاد کردند تا در آنها افراد بتوانند آزادانه و بدون هراس از بازداشت و آزار، گرایش جنسی خودشان را آشکار کنند.
خیابان کریستوفر سرآغاز جنبشی عظیم بود که در سرتاسر دهه‏‌ی هفتاد میلادی برای دفاع از مردم کوییر در آمریکا مبارزه می‏‌کرد. تظاهرات روز خیابان کریستوفر که به یک سنت هر ساله در آمریکا و بعد در بسیاری از کشورهای دیگر بدل گشت برای اولین بار در آخرین شنبه‏‌ی ماه ژوئن 1970 در نیویورک برگزار شد.
در اروپا هرچند پیش از آن تظاهرات مشابهی، برای نمونه در آوریل 1972 در شهر مونستر آلمان، با الهام از روز خیابان کریستوفر برگزار شده بودند؛ اما اولین تظاهراتی که به طور مشخص به نام روز یادبود آزادی خیابان کریستوفر برگزار شد در زوریخ سوییس و در 24 ژوئن 1978 بود. یک سال بعد، در ژوئن 1979 علاوه بر زوریخ تظاهراتی با همین نام در برمن و برلین آلمان هم برگزار شدند. پس از آن برگزاری این تظاهرات در اغلب شهرهای اروپایی باب شد.
این تظاهرات امروز هم در بسیاری از شهرهای جهان برگزار می‌‏شود که بزرگترین آنها در کلن و برلین است. هرچند تنها در آلمان و سوییس است که نام «روز خیابان کریستوفر» را حفظ کرده و در کشورهای دیگر رژه‌ی همجنسگرایان خوانده می‌شود.
«روز خیابان کریستوفر» آنها، «روز خیابان کریستوفر» ما
تظاهرات «روز خیابان کریستوفر» هر چند در برلین سنتی سی و دو ساله دارد اما از چند سال پیش به دو پاره‌ی کاملن متفاوت و متضاد تقسیم شده است. درست هم‏‌زمان با تظاهرات «روز خیابان کریستوفر» در مرکز شهر که به دروازه‌‏ی برلین ختم می‏‌شود، نیروهای چپ، رادیکال و آلترناتیو تظاهراتی را در اصلی‌ترین منطقه‏‌ی زندگی مهاجرها، پناهنده‌‏ها و چپ‏‌های برلین برگزار می‏‌کنند. این تظاهرات که برای پافشاری بر سنت مبارزاتی و رادیکال جنبش برگزار می‌شود، «روز خیابان کریستوفر در کرویتزبرگ» نام‏‌گذاری شده است.
جودیت باتلر، فیلسوف و فمینیست چپ آمریکایی وقتی در ژوئن 2010 برنده‏‌ی جایزه‌‏ی شجاعت مدنی روز خیابان کریستوفر برلین شد و این جایزه را نپذیرفت، این شکاف را به روشنی بیان کرد. او گفت: «این تظاهرات خیلی تجاری شده است و مشکلات راسیسم و تبعیض‌هایی که مهاجرهای همجنسگرا و ترانس‏‌جندر با آن مواجه می‏‌شوند را نادیده می‌‏گیرد. حتا سازمان‌دهنده‌گان این تظاهرات خودشان به نوعی راسیسم را ترویج می‏‌کنند».
تظاهرات کرویتزبرگ اما با تاکید بر سویه‌های سیاسی جنبش همجنسگرایان و ترانس‏‌جندرها و تاکید مشخص بر وضعیت مهاجران و پناهنده‌‏های همجنسگرا و ترانس‌جندر تلاش می‌‏کند ماهیت رادیکال روز خیابان کریستوفر را حفظ کند و در ویترین «دموکراسی» سیستم مسلط ادغام نشود. در این تظاهرات هرگز از اعضای احزاب سیاسی برای سخنرانی دعوت نمی‏‌شود و احزاب و شرکت‏‌ها نمی‌‏توانند از این تظاهرات حمایت کنند. موضوع اغلب سخنرانی‌ها علاوه بر مسائل همجنسگرایان و ترانس‏‌جندرها بر فقر، راسیسم و خارجی‌‏ستیزی تمرکز دارد.
«ریشه‌های خیابانی» در مقابل این دو انتخاب و با توجه به تفاوت‌‏ها و تضادهای آنها انتخاب کرد در تظاهراتی شرکت کند که آن را از آن خودش می‏‌دانست. هرچند حضور در تظاهرات رسمی «روز خیابان کریستوفر» می‏‌توانست توجه رسانه‏‌های رسمی را جلب کند اما «روز خیابان کریستوفر در کرویتزبرگ» تظاهراتی بود که ما باید در آن شرکت می‏‌کردیم. بنابر این «ریشه‌‏های خیابانی» علاوه بر حضور فعال در جمع سازمان‌‏دهنده‌‏گان این تظاهرات برای تشکیل یک بلوک ایرانی در درون تظاهرات نیز تلاش کرد.
رژه‏ ی پنج ساعته در برلین
تظاهرات آلترناتیو «روز خیابان کریستوفر» ساعت 2 بعدازظهر شنبه، 25 ژوئن از آستانه‏‌ی منطقه‌‏ی کرویتزبرگ آغاز شد و نزدیک به دو هزار نفر، پنج ساعت تمام در خیابان‏‌های این منطقه رژه رفتند. بلوک ایرانی و ریشه‏‌های خیابانی توانستند با در دست داشتن شعارها و طرح‏‌های مرتبط با جنبش همجنسگرایان و ترانس‏‌جندرها و نیز پوشیدن تی‌شرت‏‌های متحدالشکل توجه عمومی را جلب کنند. شعارهایی نظیر: «خیابان در تصرف ناجورها»، «گرایش‏‌های جنسی متفاوتند، "طبیعی" و "عادی" برو اون ور»، «همه با هم علیه هموفوبیا و ترانس‏فوبیا، علیه راسیسم، علیه مردسالاری، علیه فاشیسم»، «مبارزه با کشتار همجنسگرایان در خاورمیانه» و «ما از ایران می‏‌آییم و هموفوب نیستیم».
ما باید دنیا را تغییر دهیم
پس از پایان تظاهرات علاوه بر اجرای برنامه‌‏های هنری و چندین اجرای موسیقی آلترناتیو از جمله خوانش کوییر ترانه‌‏ی «تصور کن» جان لنون و خوانش کوییر سرود «مردم متحد هرگز شکست نمی‏‌خوردند» از سرودهای انقلابی مردم شیلی، افراد مختلفی از گروه‏‌ها و شبکه‏‌های گوناگون سخنرانی کردند. از گروه آلمنده که یک گروه چپ مهاجران ترک و کرد است تا اعضای یک شبکه‏‌ی چپ فلستینی، از اعضای جنبش زنان پناهجوی کمپ‌های پناهنده‌‏گی تا یک گروه محلی از کسانی که به دلیل گرانی اجاره‏ خانه‌‏ها مجبور به مهاجرت از منطقه‌ی کرویتزبرگ شده‏‌اند، از اعضای یک شبکه‏‌ی چپ زنان لزبین تا اعضای یک گروه زنان که در مورد به حاشیه ‏رانده‌شده‌گان به ویژه پناهجویان، کوییرها و زنان خارجی فعالیت می‏‌کنند.
بر اساس برنامه‌‏ریزی انجام گرفته زمانی ده دقیقه‌‏یی در اختیار «ریشه‌های خیابانی» نیز قرار داده شده بود تا بتواند با جمعیت حرف بزند. در این فرصت ابتدا سپهر، فعال سابق چپ دانشجویی و عضو ریشه‌‏های خیابانی سخن گفت: «سال گذشته من برای اولین بار در زندگی‌ام در این تظاهرات شرکت کردم شگفتی بزرگی برای من بود که دیدم خیابان پر از گی‏‌ها، لزبین‏‌ها، ترانس‏‌جندرها و مردم کوییر است. اما احساس ناراحتی هم می‏‌کردم به این دلیل که در این شادی پیغام واضحی برای من و امثال من وجود نداشت. به کمپ پناهندگی‌‏ام برگشتم چون من پناهجو بودم و هیچ تغییری در زندگی واقعی من رخ نداد، بعد به اداره‌‏ی خارجی‏‌ها رفتم و هیچ تغییری در زندگی من اتفاق نیفتاد. فشار راسیسم و اسلاموفوبیا و هموفوبیا در زندگی من و امثال من محسوس بود. از خودم پرسیدم که ای شما کوییرهای زیبا کجا هستید؟ کجا هستید در زندگی من و کسانی مانند من از ایران، ترکیه و کشورهای عربی؟ ما همه، بحث‌‏های سیاسی را دوست داریم و تئوری‏‌های کوییر را. وقتی که در کمپ پناهنده‏‌گی در کشور آلمان بودم از خودم پرسیدم برای چه؟ فقط برای این‌که حرف زده باشیم؟ برای این ‏که کارناوال راه بیندازیم؟ زمانی که من از کوه‏‌های ترکیه روی خر ایران را غیرقانونی ترک کردم، یک ترجمه‏‌ی فارسی از کتاب میشل فوکو با خودم داشتم. ولی ما چگونه می‏‌خواهیم زندگی‌های واقعی را تغییر بدهیم؟ ما چگونه می‏‌خواهیم زندگی مردم گی و لزبین را در کمپ‌های پناهنده‌گی تغییر بدهیم؟ مردمی از ایران، ترکیه، خاورمیانه و همه‌‏ی دنیا. چگونه می‏‌توانیم کشتار همجنسگراها را در ایران و کشورهای دیگر متوقف کنیم؟ ما چگونه می‏‌توانیم با راسیسم، اسلاموفوبیا و هموفوبیا در زندگی واقعی بجنگیم؟ یک گتوی زیبای کوچک در کرویتزبرگ یا مکان‏‌های دیگر کافی نیست. ما نباید خیلی به خاطر این آزادی کوچک امروزمان خوشحال باشیم. به این دلیل که در همین زمان در جایی از جهان مردم را به خاطر این‏ که همجنسگرا هستند می‌‏کشند. ما باید به تغییر این سیستم فکر کنیم، به تغییر همه‏‌ی این سیستم. هموفوبیا، ترانس‌‏فوبیا و مردسالاری در روستاها، شهرها و ابرشهرها به طرق مختلف وجود دارد و به سمت ما هجوم می‏‌آورد. پس اگر ما می‌‏خواهیم با "هویت" بجنگیم باید با هویت بزرگ و هویت خودمرکزپندار بجنگیم. ما باید خدای "هویت" را بکشیم، هویت هتروسکسیم. ما باید دنیا را تغییر دهیم».
پس از سپهر پژاره حیدری، از اعضای ریشه‏‌های خیابانی بیانیه‌‏ی آلمانی گروه را خواند. در متن فارسی این بیانیه آمده است: «پوشیده نیست که مناسبات سیستم و منافع آن با اعتراضات به حاشیه‌‏رانده‌‏شدگان، داغ ننگ‏‌خوردگان از نهاد دگرجنس‏گرایی اجباری و هنجارهای آن در همه جا برخورد یکسان نمی‌‏کند. در واقع به فراخور زمان و موقعیت اجتماعی، سیاسی و البته منافع سود سرمایه فرم‌‏های مشخص و متکثر خود را برای سرکوب، تنبیه و مجازات و یا ادغام آنان در سیستم به کار می‌‏بندد. در جایی چون دموکراسی‌های در اروپای غربی و شمالی با پذیرش کلبی‏‌مسلکانه‌‏ی روبنایی برای اخته و از درون تهی کردن این تن‏‌های شورشی گام برمی‌‏دارد. در جایی دیگر مثل ایران، هموفوبیای سیستماتیک و هتروسکسیزم خودش را با قانون مجازات مرگ و اخلاق انضباطی از نهادهای بر آمده از سیستم چون خانواده و آموزش مراقبت می‌‏کند.

سیستم در کلان‌شهری چون برلین با تلاش برای ادغام در سیستم و دادن حاشیه‏‌ای اقلیتی و در خودمانده به میل‏‌ها و تن‏‌های بیرون زده از هنجارهای هویت هتروسکشوالیته سعی بر اخته کردن این به حاشیه‌رانده‌‏شدگان می‌‏کند. در واقع با هل دادن آن‌ها به سوی زیرزمین‏‌های قانونی شده و جزیره‌‏ای، این تن‏‌ها را تبدیل به تن‌‏هایی اتمیزه شده می‌‏کند. مناسبات سیستم و روابط قدرت در آن، با اعطای حق هویتی برساخته و در حاشیه، سوژه‏‌ها و امیال متکثر بیرون دوگانه و تعریف‌‏های برساخته‏‌ی دو گانه‌‏ی مرد و زن را وادار به بازتولید مناسبات مردسالاری و ارزش‏‌های بر ساخته‏‌ی سیستم سرمایه‌‏داری می‌‏کند.

در کنار این کلان‌‏شهر‌ها در شهرهای کوچک‏‌تر و روستاهای بیرون از این دکوراسیون حقوق بشری و شهروندی غربی؛ همچنان هموفوبیا، ترانس‏فوبیا و کلیشه‏‌های آن با تهدیدهای خشونت فیزیکی اجتماعی و طردهای خانوادگی، همجنس‏گرایان و ترانس‏جندر‌ها را وادار به ترک خانه و کاشانه و بستر اجتماعی خود و پناه آوردن و مهاجرت به شهرهای بزرگ می‌‏کند. مهاجرتی که گم شدن در اتمیزه‌‏سازی و پناه بردن به حاشیه‌‏های جدا افتاده از جامعه را در بر دارد.

اما واقعیت امر این است که نه برلین، کرویتزبرگی است که امروز این تظاهرات کوییر و آلترناتیو در مبارزه با هتروسکسیزم در آن برگزار می‌شود، نه غرب تنها برلین است. بیرون از این الیت‌‏مرکزبینی، همچنان هموفوبیا و ترانس‏فوبیا و خشونت‏‌های فیزیکی اجتماعی و فرهنگی و کلیشه‏‌های سکسیستی گریبانگر زندگی واقعی افراد درمیدان زندگی واقعی است. و ما را نه تنها وادار به مبارزه با هموفوبیا و ترانس‏فوبیا می‌‏کند بلکه در این میان به چالش کشیدن هنجارهای از پیش تعیین شده و طبیعی فرض شده‏‌ی هترونُرم‏‌ها را ضروری می‌‏نماید.

با این همه در این مبارزه و تئوری‏‌پردازی برای آن، ما انسان‏‌هایی که خود را کوییر می‌‏نامیم نباید دچار غرب‏‌محوری بشویم و ستم‌‏های وحشیانه‏‌ی هموفوبیک و ترانس‏فوبیک در جهان امروز از جمله خاورمیانه و کشورهای آفریقایی و دیگر کشورهای جنوب را از قلم بیاندازیم. ما حق نداریم از دریچه‏‌ی جزیره‌‏های آلترناتیو کلان‌شهری چون برلین به مسایل به حاشیه‌رانده‌‏شدگان بنگریم و برای آنان نسخه صادر کنیم. در جهان بی‌شرم ما هنوز در نقاطی مجازات همجنس‏گرایی در آتش سوزانده شدن، اعدام و شکنجه و حذف و طرد شدید اجتماعی است. هنوز ترانس‏‌ها به شدت قربانیان مردسالاری و ارزش‏‌های آن هستند.

تمام این‌ها به ما می‌‏گوید هنوز در نقاطی از جهان مسئله بر سر بود و نبود و حق زیست داشتن همجنس‏گرایان است. آیا وقت آن نرسیده که همجنس‏گرایان و ترانس‏جندر‌ها و همه‌‏ی انسان‏‌های کوییر برای مبارزه‏‌ی بین‌‏المللی با سیستمی که مرز را می‌‏آفریند، چه جغرافیایی، چه طبقاتی، چه جنسیتی، مبارزه کنیم؟ برای ما، کله‌‏سیاهان ریشه‏‌های خیابانی مبارزه تا لت و پار کردن هرگونه مرزهای تعبیه شده‌‏ای که جلوی آزادی زیست و میل و تن را می‌‏گیرد، هم‏چنان ادامه دارد. وقت آن است که در چنین تظاهراتی منسجم‏‌تر، بدون نگاه توریستی و از بالا، از ستم مضاعف همجنس‏گرایان و ترانس‏جندرهای مهاجر ترک و ایرانی و افغانستانی و عرب که علاوه بر هموفوبیا با خشونت‌‏های راسیستی و از جمله اسلام‏فوبیا زندگی می‌‏گذرانند، صحبت کنیم.

ریشه‏‌های خیابانی به یاد و خاطره‏‌ی هزاران همجنس‏گرا و دیگر به حاشیه‌رانده‏شده‏‌گانی که برای آزادی تن و سبک زیست‏شان سالیان سال مبارزه کردند، تعظیم می‌‏کند. پیش به سوی مبارزه‌‏ای که خیابان هر روز غُرُقِ عبورهر ناجور؛ ضد ارزش و ضد هنجارهای سرکوب‏گر باشد.»

270847_196126393773141_2867254_n

 

270377_196126527106461_6067757_n

262263_195907610461686_467823_n