در چند روز گذشته گروهی که خود را «آفتابکاران» خوانده است در خیابان‌های تهران به دیوارهای شهر تعرض کرده‌اند و با شعار و گرافیتی حضور خودشان را اعلام داشته‌اند. دیوارها، هرکجا و هر زمان، یکی از اصلی‌ترین مکان‌های کشمکش حاکم و مردم است. حاکم می‌خواهد بر دیوارها حکومت کند. روی آنها می‌نویسد: «درج هرگونه آگهی پیگرد قانونی دارد». سعی می‌کند دیوارها را تحت انقیاد در آورد و آنها را «مرتب‌سازی» و محل درج آگهی، شعار، تبلیغات و انقلاب را روی آنها مشخص کند. یک‌سوی این دیوارها اما خانه‌های ماست. «ما» پشت این دیوارها زندگی می‌کنیم. «ما» همان مردم نامرئی حذف‌شده‌یی که همواره دیوارها را با رویاهایمان تسخیر و حکمرانی حاکم را مختل می‌کنیم. کشمکش بر سر دیوارها تنها زمانی تمام خواهد شد که هر دو سوی دیوار از آن یکی از ما باشد. یا «ما»، یا «حاکم». این گروه در متنی که برای معرفی خودشان و کاری که در پیش دارند نوشته‌اند:

«ما از خاکسترِ تفنگ و گلوله سر بر آوردیم.

ما پیش از این در قلب خوشه‌ی گندم زیسته بودیم.

ما تا برآمدن صبح شب را زنده نگاه داشتیم.

و امروز باز از خاوران همراه با آفتابِ آفتابکاران روانه‌ی شهر شده‌ایم.

اینجا که مکانی برای بیان نظرات و باورهایمان است، قرار نیست از طریق زبان همیشگی تئوریک این سال‌ها سخن بگوییم، که لنین چه باوری از انقلاب و هنر داشت، که مارکس مبانی اقتصادی‌اش را از طریق چه فرمول‌هایی پیاده می‌کرد، که آلتوسر و بنیامین چطور مارکسیسم را فهمیدند و...؛ اینجا می‌خواهیم با زبان انقلاب، خشم، خروش، با زبان هنر انقلابی ایده‌هایمان را به دور از هر شکلی از نمایش کلمات و ایده‌ها و به رخ کشیدن سواد و دانش بیان کنیم.

هر چیز رنگ آتش و خون دارد این زمان

هنگامه‌ی رهایی لب‌ها و دست‌هاست

عصیان زندگی‌ست

آفتابکاران یعنی آن‌ها که آفتاب را از قلب خود کاشتند و با خونشان پروردند و با جانشان به آسمان فرستادندش تا بر همه بتابد و دلیلی باشد بر خود. آفتابکاران یعنی معنای زندگی. آفتابکاران شروع زندگی است و در هر صبح بازدمیدن و گرمی و عشق بخشیدن.

ما از تبار آفتابکارانیم؛ از تبار فدایی، از تبار رهایی، از تبار خشم و خون و از تبار عشق و هنر. نسبتِ هنر و مبارزه، نسبتِ هنرِ متعهد و هنرِ مستقل است. نبرد ما نیاز به درک شدن در تمام طبقات و میدان‌ها دارد. همه باید چرایی مبارزه‌ی ما را بفهمند حتی اگر در آن شرکت نمی‌کنند. تمام اقشار جامعه باید صدای ما را بشنوند حتی اگر مخالف آن هستند.

البته که ما باور به خشونت ورزیدن داریم، هرچند که برابری برای ما به معنای کاپیتالیستی آن نیست، اگر که آزادی را در معنای سیاسی-اقتصادی‌اش می‌فهمیم، اما برای ما هنر به مثابه‌ی ابزاری است که با آن می‌توانیم زیبایی‌های مبارزه‌مان را ببینیم و نشان دهیم؛ هنر صدای مطبوع و قابل شنیدن ما برای همگان است؛ هنر طرح‌های ایده‌آل انقلاب ماست.

در عرصه‌ای که هنر به مثابه‌ی نازل‌ترین کالا به فروش کالاهای مصرفیِ روزمره می‌رود، در عرصه‌ای که هر کارگاه و کارخانه و اداره و سازمانی برای تبلیغاتش به سراغ هنر می‌رود و عملاً هیچ عرصه‌ی مجزا و یکتا و مستقلی برای هنر وجود ندارد، هنر انقلابی (هنر متعهد) سر بر می‌آورد.

پرچم‌دار و سمبل چنین هنری بی‌شک «گرافیتی» است. گرافیتی فریاد رسای هنر است.»

IMG_20190227_114913_053

IMG_20190227_114851_208

IMG_20190227_114911_350

IMG_20190227_114846_725

IMG_20190227_114901_380

IMG_20190227_114903_497

IMG_20190227_114909_207

IMG_20190227_114906_157