از مجموعهی آرشیوهای قدغن
«جهرم، تصویر دوردست» مربوط به دورانی است که جهرم توسط حزبالله قرق میشود، تصویری در دوردست که با تمام امکانات و فرصتهای به دست نیامدهاش در پشت سر میماند و سالهای سخت گریز و مبارزهی مخفی در شهرهای دیگر. سالهایی که اجرای هر قرار یعنی ایستادن چشم در چشم مرگ، سالهای دشوار انتخاب و تصمیم و باران ضربههای جلادان مستقر در گذرگاهها. سالهای ایستادن و شعلهی آتش را با جان محافظت کردن. روزهای فراهم کردن امکانات برای چند شب خوابیدن، کار کردن برای پوشش و ساختن محملهای توجیهی. هرچند روشهای سرکوب پلیس سیاسی از آن سالها تا به امروز در تمامی ابعاد تغییر کرده است اما منطق خطوط عمدهی حاکم بر فعالیت مخفی هنوز همان است و از همینرو دیدن قسمت سوم از پروژهی جهرم برای تمامی آنانی که در میدان نبرد حضور دارند و آنان که به امر سازماندهی میاندیشند آموزههای بسیار دارد. در این قسمت بارها به مرتضی کریمی (ایوب) بازمیگردیم، به رضا ستوده و آن زندگی سهمگین، و به «یوسف» که هیچ نشانی از او نیافتیم. در قسمت سوم همراه با رفقای جهرم خندیدیم و گریستیم، در درون تاریکی و در ستایش نور، در لحظههای شادی کوتاه و غصههای بزرگ. «پروژهی جهرم» هرچند اکنون پایان مییابد اما هنوز چیزهای زیادی وجود دارد که باید به یاد بیاوریم و هنوز باید از جهرم بشنویم، شاید در آینده.
در مقدمهای بر این پروژه نوشته شده است: «[در] صفحاتی که در مورد موضوع این فیلم نامهایی مشابه "جهرم قدیم" دارند، در حالی که عکسهای جشنهای دولتی دوران اعلیحضرت و اعزام نیروهای بسیج به جبهههای جنگ در کنار هم به زیست مسالمتآمیز رسیدهاند تا احساسات نوستالژیک را تحریک کنند، تصویر تمامی این مبارزات و مبارزان با دقتی ریاضیوار از تصویر شهر کسر و هر جا هم حضوری اتفاقی در عکسی داشتهاند به عنوان "ناشناس" معرفی شدهاند. روشن است که سخن گفتن در مورد آن گذشته و به یاد آوردن آن گذشته کل بساط نوستالژی را به هم میزند. همه میخواهند گذشته را به گذشته بسپارند. بنابراین ما در به تصویر کشیدن سیمای حقیقی جهرم به دنبال همین امکانها و اخلال در نظم نوستالژیک مستقر بودیم. تلاش کردیم نشان دهیم در شهری کوچک که نیروهای ارتجاعی مذهبی در آن سنت تاریخی کشتارگری و پایگاه تودهای معینی داشتند هم، فرصتها و امکانهای فراوانی برای نیروهای چپ گشوده بود».
مونتاژ سوم | جزوهای که خواندن آن در هنگام و حین دیدن فیلم اهمیت دارد: