در دویست و چهل و نهمین فلاخن در پرتو دفاع از آرمان فلسطین به سراغ پرسشی رفتهایم که حتا پرسیدن آن دشوار است: اگر همچنان از آرمان فلسطین دفاع میکنیم و اگر این واقعیت دارد که «حماس» گستردهترین و اصلیترین نیروی واقعن موجود مقاومت فلسطین محسوب میشود چگونه میتوان از آرمان و مقاومت فلسطین در عمل و در موضعی ایجابی دفاع کرد و نسبت این موضع و این عمل با «حماس» چیست؟ تاکید کردهایم که برای حرف زدن در مورد فلسطین باید با خود فلسطین مواجه شد: نه صرفن فلسطین آرمانی و نه فقط فلسطین تاریخی، بلکه فلسطین موجود و واقعی در پرتو آرمان و تاریخ مبارزات رهاییبخش آن و سوالاتی را طرح کنیم که اگر نتوانیم در این مقطع به آن پاسخی قطعی دهیم لااقل سوالاتی است که باید در ارتباط با فلسطین پرسیده شود تا به یک سیاست ایجابی انقلابی راه ببرد. در فلاخن دویست و چهل و نهم ابتدا از فلسطین تاریخی آغاز میکنیم، از اقتصاد سیاسی برآمدن حماس، از تاثیر سرکوب انقلاب و پایان جنگ سرد در ظهور و حضور حماس و سرانجام از تناقضها و تضادهای درونی حماس در امروز به عنوان اصلیترین نیروی مسلح مقاومت فلسطین از سویی و در مقام حکمرانی در قامت شبهدولت حاکم بر غزه در نزدیک به دو دههی گذشته از سوی دیگر. در این فلاخن از عملیات طوفان الاقصی میخوانیم، از نادیده انگاشتن مسئلهی «اشغال»، از «جرمانگاری مقاومت» و از انحصار «حق اعمال خشونت» توسط قدرتهای مسلطی که میتوانند آن را اعمال کنند و نه فقط در اردوگاه راست بلکه همچنین در بخش بزرگی از گفتار چپ. از چپ واقعن موجود فلسطینی میخوانیم، از دستبستگیها و ناچاریهایش و از نسبت این چپ با حماس و حامیان و متحدان منطقهای حماس، از ببر کاغذی محور مقاومت به ویژه جمهوری اسلامی و حزبالله لبنان و از محدودیتهایی که وابستگی به این «محور» حتا به حماس تحمیل کرده است. در فلاخن دویست و چهل و نهم از محدودیتها و امکانهای همبستگی بینالمللی در هفتههای اخیر با مردم فلسطین میخوانیم و تصاویر قلبشدهای که امکانها و کارایی این همبستگی را محدود کرده است، از نسبت مبارزه با امپریالیسم در فلسطین و مبارزهی طبقاتی در ایران، از امکانها و دشواریهای گذر از حمایت تاکتیکی به همبستگیای استراتژیک با فلسطین و از شکافهایی بحرانی در درون چپ امیدوار به مداخلات حقوق بشری، چپ امیدوار به «محور مقاومت» منطقهای و «جامعهی مدنی» جهانی و نیز از دیاسپورای فلسطینی که میتواند به فرصتهایی برای سیاست رهاییبخش تبدیل شود و سرانجام از نبرد آخرین میخوانیم، از بنبست راهحلهای موسوم به دو دولت-دو کشور و یک دولت-یک کشور و بحرانی شدن خود مفهوم دولت در فلسطین معاصر، از اینکه راهحل مسئلهی فلسطین دیگر فقط در خود فلسطین نیست و شاید هرگز نیز نبوده است؛ چنانکه برقراری و پابرجایی یک آلترناتیو رهاییبخش در ایران نیز بدون محاسبه روی تغییراتی بنیادین در کشورهای منطقه قابل تصور نیست. در فلاخن دویست و چهل و نهم از لزوم فهم انقلاب آیندهی ایران به عنوان انقلابی منطقهای میخوانیم و از ملزومات اضطراری آن که باید تبدیل به برنامهای برای عمل شود.
آذر ۱۴۰۲ | نسخهی ورد