در دویستمین فلاخن از نقد رویکرد غالبشدهای به مبارزات کارگری میخوانیم که رفقای کمیتهی جواد نظری فتحآبادی آن را رویکرد رسانهای نامیدهاند و از تقابل این رویکرد با رویکرد تشکیلاتی نوشتهاند. در این فلاخن به خلق مفهوم «طبقهی متوسط» تحت عنوان سوژهی رهاییبخش پرداخته شده و رد تاریخی آن تا برآمدن پروژهی اصلاحات در دولت خاتمی پی گرفته میشود. در عینحال به تبعات استیلای گفتمانی طبقهی متوسط و تشدید سرکوب طبقاتی فرودستان اشاره شده و نشان داده میشود که چگونه و برای چه این طبقهی نوپدید نه تنها در داخل ایران، بلکه در خارج از ایران و در رسانههای جریان اصلی به عنوان تنها نیروی موجود و قابل توجه جا انداخته شد. در این فلاخن از همدستی رسانههای نظیر «من و تو» با وضعیت میخوانیم و از اینکه چرا «طبقهی متوسط» نسبت به دوران پرشکوه گذشته در عصر پهلوی یا دوران پر جلالی که توسط بلوک راست اپوزیسیون برای آینده وعده داده میشود، رویکردی همدلانه دارد و چرا این رویکرد تا مرفق ارتجاعی است. در فلاخن دویستم از بازگشت پرولتاریا به سیاست بعد از خیزش دیماه ۹۶ میخوانیم و از اینکه چپ انقلابی چگونه در گیجسریها با رویکرد رسانهای به مبارزات کارگری همراه شد، آن را تقویت کرد و به اینترتیب در دام رویکردی افتاد که نتیجهی آن نه تقویت سمت پرولتری نبرد طبقاتی بلکه تضعیف آن بود. در این فلاخن میخوانیم که چگونه در یک رویکرد رسانهای به مبارزات کارگری «چهره» به جای «جنبش» مینشیند، «سازمان» به «خبرگزاری» تبدیل میشود، فضا برای استفادهی معرکهگیرهایی فراهم میشود که کمترین ربط را به طبقهی کارگر و مبارزات کارگری دارند و خیرهسرانه زیر نگاه خیرهی پلیس شکلی از علنیکاری را ترویج میدهد که نتیجهی آن نابودی هر امکان تشکیلاتی و مبارزاتی در درون طبقهی کارگر است. در این فلاخن «کمیتهی جواد نظری فتحآبادی» از رویکردی به مبارزات کارگری و حتا خود رسانه دفاع میکند که آن را رویکرد سازمانی میداند، چیزی که از هر سازمان یا ارادهی سازمانی انتظار میرود.