در گفت‌وگو با بیانیه‌ی «جمعی از کارگران عسلویه و جنوب کشور»

 

در فلاخن دویست و چهل و ششم به بیانیه‌ی «جمعی از کارگران عسلویه و جنوب کشور» و حواشی آن می‌پردازیم و تلاش می‌کنیم به میانجی گفت‌وگو با این بیانیه در مورد مسائل بنیادینی چون مسئله‌ی ملی، حق تعیین سرنوشت ملت‌ها و ربط این مسائل به طبقه و مبارزه‌ی طبقاتی بنویسیم. در این فلاخن از خشم برحق رفقای نویسنده‌ی بیانیه از دامچاله‌ی سیاست مبتنی بر هویت آغاز می‌کنیم اما نشان می‌دهیم خود بیانیه نتوانسته است افقی فراتر از سیاست مبتنی بر هویت ترسیم کند و صرفن هویت دیگری را جایگزین آنها کرده است. در فلاخن دویست و چهل و ششم رویکرد هویتی به طبقه‌ی کارگر را نقد می‌کنیم که نه تنها در بیانیه به چشم می‌خورد بلکه هم‌چنین بر بخش بزرگی از اظهارنظرهای موافق و مخالف بیانیه نیز حاکم است. سپس به مقوله‌ی مسئله‌ی ملی در سنت جنبش کمونیستی و در آرا و رویکرد برخی از بنیان‌گذاران و رهبران سنت مارکسیستی در جنبش سوسیالیستی می‌پردازیم و نشان می‌دهیم «مسئله‌ی ملی» و «حق تعیین سرنوشت ملت‌ها» در یکی از پرتلاطم‌ترین دوره‌های تاریخ جنبش کارگری و سوسیالیستی نه تنها مسئله‌ای حاشیه‌ای و بی‌اهمیت نبوده بلکه در مرکز بحث‌ها، مجادلات و مرزبندی‌های درونی جنبش قرار داشته است. در دویست و چهل و ششمین فلاخن هم‌چنین در مورد «حق تعیین سرنوشت ملت‌ها» می‌نویسیم و در این مورد بحث می‌کنیم که اگر بناست حق تعیین سرنوشت ملت‌ها از یک موضع حقوقی به امری سیاسی و استراتژیک فرا بروید نمی‌توان در مورد این سوال اساسی سکوت کرد که وقتی از حق تعیین سرنوشت سخن می‌گوییم داریم از حق تعیین کدام سرنوشت حرف می‌زنیم و حق تعیین سرنوشت اگر بناست به امری رهایی‌بخش تبدیل شود چه الزامات و ضروریاتی دارد. در فلاخن دویست و چهل و ششم گفت‌وگویی را آغاز کرده‌ایم و روشن است که رو به ادامه‌ی این گفت‌وگو گشوده‌ایم.

مهر ۱۴۰۲ | نسخه‌ی ورد

فلاخن دویست و چهل و ششم را اینجا بخوانید

falakhan246