چند سال پیش یک دانشجوی جوان «لیبرال» ایرانی با انتشار عکسی از جنازهی چهگوارا در صفحهی فیسبوکش از مرگ زودهنگام او ابراز خوشحالی کرد و نوشت: «در دنیایی که امثال این آدمها نباشند، بهتر میشه نفس کشید.» این حرفها وقتی از سوی کسی نوشته شود که لااقل در زمان نوشتن این جملات حقوقبگیر «بنیاد میلتون فریدمن»، همان مشاور اقتصادی ارشد ژنرال آگوستو پینوشه و مارگارت تاچر، بوده است معنایی بیشتر از خودش دارد. چه کسانی بعد از چهگوارا توانستند بهتر نفس بکشند؟ چهگوارا را چهل و هشت سالِ پیش در چنین روزی، در اعماق جنگلهای بولیوی با مداخلهی مستقیمِ بشردوستانهی مستشاران آمریکایی تیرباران کردند و جنازهاش را به نمایش گذاشتند تا خلق با چشمهای خودش ببیند که آن پیامبر شورشی را کشتهاند، با این وجود چهگوارا پیش از مرگش پیامش را بلند رسانده بود، او صدای رسای مردمان سرکوب شدهی جنوبِ جهان بود. در کنار چریکهای آفریقایی جنگیده بود، در کشورهای آمریکای لاتین سازمانهای چریکی را ساخته بود و رویای تکثیر ویتنام را داشت، نقشهی روشنی برای به زانو درآوردن امپریالیسم. هرچند تلاش کردهاند با تکثیر تصویر او روی تیشرت و فندک و زیر سیگار و سوتین، نام او را از هر محتوای سیاسی و انقلابی تهی کنند اما او هنوز فرماندهی هر شورشی است و درست در دل هر شورشی علیه ستم مسلط دوباره ظهور میکند. این صدا که منتشر کردهییم، ترجمه و اجرایی است از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران. صدایی که از اعماق تاریخ دوباره به امروز میآید تا بیش از آن که «زیبا» باشد و «با کیفیت»، به یادمان بیاورد که چهگوارا راهی را روشنی بخشیده است که باید سرانجام آن را هموار کنیم.