«رگ» شعری است از سهند آقایی. «چشمانِ ببرِ بیوطن، آتش!/ دانشگاه را ببندید لطفن!/ کندوی کلاسها آتش!/ غَرَض را با تو راهرفتن است جانا!/ لگد کن این شعرها را/ کمانچهها آتش!/ دورِهمیهای این بچّهشمنهای بیهُدهسَر، آتش!/ انجمنهای توّابِ اتاقکهای اصلاحات،/ سرودِ آنکه تیربارانِ کوچههای شهید شد، آتش!/ کتابخانهها در اولویّتاند،/ روزنامهها آتش!/ پورشههای اندرزگو،/ نشمهخانهها آتش!»