تاملاتی در مورد انتخابات اخیر آمریکا
در پنجاه و یکمین فلاخن آلن بدیو از نتایج انتخابات آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ میگوید، از چیزی که «در طول وحشتِ یک شبِ ژرف بود.» او تلاش میکند با فراتر رفتن از آن احساس آنی بعد از رسیدن خبر پیروزی ترامپ، آن احساس ترس، افسردگی و خشم، از اندیشیدن و دست به عمل زدن حرف بزند. بدیو در این فلاخن پیروزی ترامپ را مطلقن نه تنها مربوط به ایالات متحدهی آمریکا میداند و نه تنها برآمده از وضعیتِ موجود در این کشور، او ترامپ را بخشی از وضعیتِ جهان معاصر میداند. جهان معاصری که به باور بدیو چندین دهه است که در آن تنها با یک انتخاب استراتژیک مواجهیم و به همین معنا اساسن دیگر انتخابی در کار نیست و هیولای سرمایهداریِ جهانیشده در حال بلعیدن همهچیز است. وضعیت مسلطی که ترامپ و مانند او درون دستگاه دموکراتیک آن نوعی فاشیسمِ دموکراتیک را نمایندگی میکنند. به باور بدیو ما در دیالکتیک مهلک چهار عنصر گرفتار شدهییم: سبعیت تماموکمال و خشونت کور سرمایهداریِ امروزی، تجزیهی الیگارشی سیاسیِ کلاسیک، سرخوردگی عمومی و احساس ویرانی جهان بدون ساختن جهانی دیگر و در نهایت غیاب یک راه استراتژیک، غیاب ایدهیی متعالی که به معنای امکانپذیری وحدت استراتژیک همهی اشکال مقاومت و ابداع باشد. و سپس به سوال لنین بازمیگردد: چه باید کرد؟ در فلاخن پنجاه و یکم بدیو از لزوم بازگشت به تضاد حقیقی میگوید، تضادی که میان ترامپ و کلینتون موجود نیست. او مینویسد آنها به رغم تفاوتهایشان هنوز دو شکل از یک راهحل استراتژیک را ارائه میکنند. و سپس از بازگشت به واژهی سالخورده و تباهشدهی «کمونیسم» میگوید. چیزی که با جمعگرایی در مقابل مالکیت خصوصی، کارگر غیرمتخصص در مقابل تخصصیسازی، جهانشمولگراییِ انضمامی در مقابل هویتهای بسته و انجمنهای آزاد در مقابل دولت آغاز میشود. بدیو سپس از «انقلاب ما»ی برنی سندرز میگوید که میتوان موقتن به آن اعتماد کرد و بعد دید آیا پیشنهاد او واقعن چیزی فراتر از جهان کنونی هست یا نه. آلن بدیو در پنجاه و یکمین فلاخن از لزوم این میگوید که باید کاری انجام داد وگرنه در بهت موفقیتِ افسردهکنندهی دونالد ترامپ باقی خواهیم ماند.
این فلاخن به نوعی در امتداد درسگفتار راهبردی آلن بدیو با عنوان «در گرهگاه تضادهای اصلی» قرار دارد که منجنیق ترجمهی آن را، پیش از این، در فلاخن شمارهی چهلم منتشر کرده است.