سمیر عبدالله و خوزه راینس
ترجمه: تراب حقشناس
زیرنویس: جمع اندیشه و پیکار
انتشارات خانهی هنر و ادبیات گوتنبرگ _ سوئد
اول: بنیامین نتانیاهو، نسختوزیر «اسراییل» به تازگی پیام ویدئوییای رو به «مردم ایران» منتشر کرد که در آن ابراز امیدواری کرده بود این پیام به گوش همهی ایرانیان، «از پیر و جوان، دیندار و سکولار، زن و مرد» برسد، حقوقبگیران سایت تقاطع هم زحمت کشیدند و به سرعت برای رسیدن نخستوزیر اسراییل به خواستهاش، ویدئوی پیام او را با زیرنویس فارسی منتشر کردند. در این میان البته ایرانیان غیوری هم پیدا شدند که با قیافههایی شبیه علامت استفهام پرسیدند: حالا که عدهای رفتهاند به ریشهری و دری نجفآبادی رای دادهاند تا «منافع ملی ایران» را حفظ کنند چرا «ما» نباید برای حفظ «منافع ملی ایران» دست دوستی نسختوزیر اسراییل را بگیریم؟ آنها البته معلوم نکردند از جانب چه کسانی و چگونه میخواهند دست نتانیاهو را بگیرند، هرچند انتشاردهندهگان ویدئو از سالها پیش از این، دستهای او را گرفته بودند تا همه با هم به فکر «منافع ملی ایران» باشند. طنزپردازی هم در این میان پیدا شد که با صراحت و روشنی بنویسد: «کودکان فلسطینی به ما ربطی ندارند و ما باید با نسختوزیر اسراییل بر اساس ادب ایرانی و سیاست ایرانی و صبر ایرانی و حکمت ایرانی رفتار کنیم.» آنان شیفتهی نخستوزیر شده بودند وقتی میگفت: «متعصبان نباید پیروز شوند. بیرحمی آنان نباید بر شفقت ما چیره شود.» اینها همانهایی بودند که چند سال قبل کمپین دوستی «مردم اسراییل» و «مردم ایران» راه انداختند و ادعا کردند کاری با «دولت اسراییل» ندارند بلکه خواستهی آنان دوستی با «مردم اسراییل» است. حالا دستهای خونین نتانیاهو از پشت تمام آن شعارهای «صلح» و «دوستی» بیرون زده است. آنها همواره، همان روز و امروز، عاشق دولت اسراییل بودهاند.
دوم: ما سالهاست در دوگانهای گیر کردهایم. یک سو خیل عشاق سردار عارف و قدرتنمایی ایران در منطقه و جزیرهی ثبات و در سوی دیگر چشمهای دوخته شده به «پرزیدنت منتخب ایالات متحده» و نسختوزیر «تنها دموکراسی خاورمیانه». آنها بر خلاف ظاهر متضادشان، دو روی یک سکهاند. آنها، هر دو سوی این ماجرا، تلاش میکنند به همه اثبات کنند هیچ راه دیگری غیر از وابستگی به قدرتی «واقعی» و دخیل بستن به درگاه کاخهای حکمرانی وجود ندارد. آنها، هر دو روی این سکه، صدای سیاست راستین مردمی را خفه میکنند تا از «منافع ملی ایران» دفاع کنند.
سوم: این فیلم، «سفر به فلسطین: نویسندگان مرزها» که سمیر عبدالله و خوزه راینس آن را ساختهاند و تراب حقشناس آن را ترجمه کرده است، گزارش مستندی است از پیروزی بر تعصب به سبک اسراییلی و شفقت و مهربانیِ آنان. در سال ۲۰۰۲ شهر رامالله، در محاصرهی نیروهای ارتش اشغالگر اسراییل قرار داشت و محمود درویش، شاعر انقلابی فلسطینی نیز در رامالله زندگی میکرد. از این رو هیاتی از طرف پارلمان بینالمللی نویسندگان که در آغاز دههی ۱۹۹۰ در فرانسه تشکیل شده بود، مرکب از راسل بانکسِ آمریکایی، وینچنسو کونسولوی ایتالیایی، ووله سویینکای نیجریهای، کریستیان سالمونِ فرانسوی، خوزه ساراماگوی پرتغالی، برایتن برایتنباخ از آفریقای جنوبی، خوان گوی تیسولوی اسپانیایی و بای دائوی چینی از حلقهی محاصره گذشتند، به رامالله رفتند و با محمود درویشِ در محاصره دیدار کردند. آنها وجدانهای بیدار جهانی بودند که سالهاست در مقابل سرکوب و کشتار خلق فلسطین سکوت کرده است.
چهارم: دو روز پیش سالگرد درگذشت تراب حقشناس بود. او که تا آخرین لحظه از زندگیاش در وفاداری به آرمان خلق فلسطین و نیز زحمتکشان و کارگران سرتاسر جهان گذشت. چنان که تنها چند ساعت پیش از آنکه ما و جهان را بگذارد و بگذرد، آخرین ترجمهاش را با نام «ما خواستار تحریم کالاهای اسراییلی هستیم» به پایان برد. او که با تمامی وجود دریافته بود، مردمان تحتِ ستم در سرتاسر جهان، سرنوشت مشترکی دارند و مبارزه و «منافع» آنان چنان به هم گره خورده است که تنها با رزمی مشترک امکان رهایی پدیدار خواهد شد. و اینک چه راهی بهتر از اعلام دوبارهی وفاداری به آن چیزی که تراب حقشناس همهی زندگیاش را وقف آن کرد غیر از تجدید پیمان با آرمان خلق فلسطین؟ چنین است که برای ما انتشار این فیلم در منجنیق، نه تنها به ریشخند گرفتن آن «شفقت» و «صلحدوستی» دولت اشغالگر صهیونیستی است، بلکه بیش از آن اعلام وفاداری نه تنها به تراب حقشناس، بلکه به نبردی است در جریان که او تا واپسین نفس یکی از پیکارگرانِ شریفِ آن بود.