در فلاخن پنجاه و هشتم هژیر پلاسچی از تاریخ «میانهروی» و اعتدال مینویسد. از اینکه تنها سالهای پایانی زندگی علیاکبر هاشمی رفسنجانی نبود که بر سبیل میانهروی گذشت، او همواره شاخصترین چهرهی میانهرو بوده است. این میانهروی اما معنای روشن خودش را داشته است. در فلاخن پنجاه و هشتم از عروج گام به گام اعتدال میخوانیم، از به انقیاد درآوردن بخشهای تندرو و نافرمان سپاه پاسداران تا تعیین تکلیف در زندانها، از سالهای ارسال همزمان جوخههای مرگ و هیاتهای مذاکره به خارج از کشور، از سالهای نفوذ و گلوله، چاقو و شنود. در این فلاخن تاریخ تکوینی مرگ را خواهید خواند، نام آنها را که کشته شدند و نام قاتلان و مباشران را. با این همه در فلاخن پنجاه و هشتم افشاگریای صورت نمیگیرد، بلکه آن چیزی که تاکنون افشا شده تحلیل میشود، قطعات گمشدهی پازل در جای خود قرار میگیرند و آرامآرام از میان تل جنازه و اجساد کبود سیمای حقیقی اعتدال ظاهر میشود. در این فلاخن نویسنده از «امیرکبیرِ دوران» و افسانهی امیرکبیرِ تاریخ مینویسد، نشان میدهد چگونه در آن هیاهوی افشای «قتلهای زنجیرهیی» رد اصلی جنایت ناپدید شده است و مدافعان امروزیِ «آیتالله» به چه ترتیب با آن جنایات همدست شدهاند. در فلاخن پنجاه و هشتم از سالهای وحشت و سکوت میخوانیم و تداوم منطقی آن تا همین امروز.