ترجمهی فواد کیکانلی
اسپایک لی، کارگردان سیاه آمریکایی، یک سال بعد از طوفان کاترینا، فیلم مستندی ساخت به نام «هنگامی که سد شکسته شد». نام این فیلم ارجاع به آهنگی کلاسیک داشت به همین نام در سبک بلوز مربوط به دههی ۳۰ میلادی. آهنگی دربارهی سیل ویرانگر میسیسیپی درسال ۱۹۲۷، که توسط کانزاس جو مککوی و ممفیس مینی نوشته و اجرا شد. طوفان کاترینا، در آگوست سال ۲۰۰۵ میلادی، بعد از درنوردیدن سواحل جنوبی آمریکا، از ایالت لوئیزیانا تا ایالت آلاباما، هر چه سر راهش بود را ویران کرد، یک میلیون بیخانمان و نزدیک به ۱۹۰۰ نفر کشته بر جا گذاشت. اما کاترینا نه اولین بود و نه آخرین. شاید سهمگینترین در امریکا، تا آنجا که ما یادمان مانده باشد. در مورد طوفان کاترینا البته بسیار گفته شده اما آنچه که همواره ناگفته باقی میماند این است که حتا در بلایای طبیعی هم این فرودستانند که بیش از همه در معرض فاجعه قرار میگیرند. آنها که نمیتوانند بگریزند، آنها که خانههایشان استحکامی ندارد، آنها که در محلههای پر جمعیت زندگی میکنند. رودبار و طارم را به یاد بیاوریم، بم را، ورزقان را.
گروه «آخرین انترناسیونال» یک گروه مستقل راک آمریکایی است که المانهای مختلفی مثل شکل عامیانهی قصهگویی در موسیقی فولک و بلوز و روح شورشی موسیقی پانکراک را در بستر ترانههایی با مضامین سیاسی تلفیق میکند، مضامینی مثل جنبش حقوق مدنی سیاهان، مبارزه علیه بیعدالتی اقتصادی و اجتماعی و بیتفاوتی سیاسی. این گروه در سال ۲۰۰۸ در نیویورک توسط «دلیلا پاز» و «اجی پیرس» تاسیس شد. این دو نفر از همان ابتدا، در کنار تولید موسیقی، تلاش برای ایجاد چتری حمایتی از گروههای موسیقی مستقل در آمریکا را آغاز کردند، گروههایی که میخواستند بیرون از روابط بازار و مافیای حاکم بر تولید موسیقی باقی بمانند. این تلاشها در نهایت باعث جلب نظر تام مورلو، مبارز چپگرا و گیتاریست گروه راک Rage Against the Machine به فعالیتهای گروه شد، تا جایی که تام مورلو، تهیهکنندهگی اجرایی سومین آلبوم رسمی گروه را بر عهده گرفت و باعث اضافه شدن درامر گروه خودش به گروه «آخرین انترناسیونال» شد.
گروه «آخرین انترناسیونال» در اول ماه مه سال ۲۰۱۳، تکآهنگی منتشر کرد با نام «کارگرای جهان، متحد بشین!» با ارجاع به همین جمله از مانیفست حزب کمونیست، همان اثر بنیادین کارل مارکس و فردریش انگلس. ترانه، داستان سادهای دارد از زبان یک کارگر آمریکایی که سالها به خاطر فعالیت «اتحادیهای» سرکوب شده است و در نهایت سیل زندگیاش را درمینوردد، ارجاعی که البته میتواند بیزمان و بیمکان باشد، بعد از سیل میسیسیپی در ۱۹۲۷، یا بعد از طوفان کاترینای ۲۰۰۵، یا می ۲۰۱۱ جنوب آمریکا، زلزلهی ۲۰۱۰ سانتیاگوی شیلی، زلزلهی ۲۰۱۲ ورزقان در ایران، سیل ۲۰۱۰ در پاکستان یا هر سیل و زلزلهای که در آینده خواهد آمد. هر بحرانی طبیعی که «طبیعت» بحرانزده و طبقاتی زندگی فرودستان را بحرانیتر میکند، وقتی که «اربابا از قبل چمدوناشونو بسته بودن».