ترجمهی ایلیا فراهانی
در ۲۸ ژانویهی ۱۹۴۸ دولت آمریکا ۲۸ مکزیکی را، که اغلب آنان کارگر بودند، با هواپیما به کشورشان دیپورت کرد. هواپیما اما در درهی «لوسگاتوس» کالیفرنیا سقوط کرد و همهی سرنشینان آن، از جمله چهار خدمهی پرواز، کشته شدند. اغلب این کارگران در چارچوب یک برنامهی مهاجرتی دولتی به عنوان کارگر ارزان از مکزیک به آمریکا آورده شده بودند و اکنون که دیگر نیازی به آنها وجود نداشت، دیپورت میشدند. برای اولینبار این حادثه در روزنامهی نیویورکتایمز به عنوان یک خبر منتشر شد و مکزیکیهایی که در جریان این حادثه کشته شده بودند بدون ذکر نامشان «تعدادی دیپورتشده» خوانده شدند. وودی گاتری، خواننده و ترانهسرای موسیقی مردمی آمریکا بعد از خواندن این خبر بود که ترانهی «دیپورتشده» را نوشت.
با این وجود شاید نقطهی تلاقی وودی گاتری با «دیپورتشده»ها، صرفن پاسخ به ندایی درونی و حس تالم ناشی از خواندن آن عبارت کذایی، هم نباشد. واقعیت یا انتخابی به غایت سیاسی که این موزیسین فولک آمریکایی را سالها پیش از این، در دوران بحران اقتصادی دههی ۳۰ میلادی و طوفان شن و قحطی جنوب، وادار کرده بود، خانواده و زادگاهش را برای یافتن راهی برای زندگی بهترترک کند. در مسیر حرکت به سمت کالیفرنیا، با کار روزمزد و نوازندگی در کمپهای مهاجران امرار معاش و در کالیفرنیا حس، «دیگری» شدن و حاشیهنشینی را تجربه کند. تجربهی زیستهیی که او را چنان متحول کرد که از آن پس خودش را وقف مبارزهی فرودستان کند، برای آنها و از آنها ترانه بسازد، در روزنامههای کمونیستی مقاله بنویسد و در تجمعهای کارگری و چپ ترانه بخواند. یکی از مهمترین آثار وودی گاتری ترانهیی بود به نام «این سرزمین متعلق به من و توست» که آن را در پاسخ به ترانهی ناسیونالیستی «خدا آمریکا را حفظ کند» نوشت و با اشاراتی صریح نژادپرستی، مهاجرستیزی و مالکیت خصوصی در آمریکا را مورد حمله قرار داد. این ترانه تبدیل به سرود «ملی» آلترناتیوی شد که بعدها بارها و بارها موزیسینهای دیگر آن را اجرا کردند. او در دوران جنگ جهانی دوم، به جنبش هنری ضدفاشیستی پیوست و از گیتارش به مثابه «اسلحهیی علیه فاشیستها» استفاده کرد. گاتری همچنین در دوران سرکوب چپها و کمونیستها در آمریکا که به «دوران مککارتی» موسوم شد در «لیست سیاه کمونیستها» ثبت و برای سالها ممنوعالکار شد.
گروه آخرین انترناسیونال، که آنها را در اغتشاش دوازدهم معرفی کرده بودیم، تصمیم میگیرند که نسخهی خودشان را از ترانهی «دیپورتشده»ی گاتری ضبط کنند که متوجه میشوند سنگ قبر کارگران مکزیکی کشته شده در این حادثه، که در یک گور جمعی به خاک سپرده شده بودند، هنوز بعد از این همه سال بدون هیچ نامونشانی باقی مانده است. آنها بعد این همه سال هیچ نامی نداشتند. اعضای گروه آخرین انترناسیونال به کمپینی پیوستند که توسط اهالی شهر «فرزنو»ی ایالت کالیفرنیا برای تصحیح این سنگ قبر به راه افتاده بود و اجرای ترانه توسط آنها مصادف شد با تغییر سنگ قبر بینامونشان «دیپورتشدهگان» با سنگ قبری که نام آنها روی آن حک شده بود. آنها در زمانی سرانجام نامیده شدند که چندی بعد از آن و با روی کار آمدن دونالد ترامپ در ایالات متحدهی آمریکا، از نو بحث دیوار کشیدن میان مکزیک و آمریکا، «مهاجران غیرقانونی» و دیپورت به موضوع روز در این کشور تبدیل شده است. چنین است که ترانهی وودی گاتری، از پس سالها دوباره به مسئلهی امروز تبدیل میشود و نه فقط به مسئلهی امروز در آمریکا، بلکه به مسئلهی امروز در همهجای جهان، یعنی هر کجایی که در آن مهاجران و پناهندهها را دیپورت میکنند، هر کجایی که «دیپورتشدهها» هنوز هم نامی ندارند تا به آن خوانده شوند.