در زوبین بیست و دوم از جایگاه علیاشرف درویشیان در ادبیات معاصر ایران میخوانیم، نه تنها به عنوان نویسندهی فرودستان، بلکه به عنوان نویسندهی برجستهیی که تلاش میشود جایگاه او در «ادبیات» انکار و نادیده گرفته شود. در بیست و دومین زوبین ابتدا هژیر پلاسچی از بارقهی اتوپیایی درویشیان مینویسد، از شرایطی که فراهم شد تا نه تنها او بلکه سنت ادبیای که درویشیان به آن وابسته بود فراموش شود. در این متن تاریخ اجتماعی ادبیات داستانی ایران به شکل مختصر بررسی میشود تا جایگاه ادبی درویشیان و نویسندگان همعصر او در گسست از ادبیات پیش از خودشان و ابداع فرمهای جدیدی در داستان و روایت روشن گردد. سپس از این میخوانیم که هژمون شدن کدام جهتگیری طبقاتی و کدام سمتگیری سیاسی این سنت ادبی را به حاشیه راند. در این متن نویسنده از لزوم احیا و گسترش امکانهایی مینویسد که در این سنت ادبی موجود است و از قضا مربوطترین فرم ادبیات داستانی به شرایط امروز ماست، همان بارقهی اتوپیاییای که در درویشیان و در داستانهای او موجود است و باید آن را دوباره به دست آورد. سپس احسان حقیقینژاد از جایگاه درویشیان در تاریخ اجتماعی ادبیات ایران مینویسد. از نقش او به عنوان راوی تاریخ معاصر رنج و نیز تاریخ مبارزات مردمی. او به این موضوع مهم اشاره میکند که علیاشرف درویشیان یکی از معدود داستاننویسانی است که به رغم زندگی در داخل ایران و زیر سایهی سرکوب مستقیم، در مورد سرکوب و کشتار نیروهای انقلابی و کمونیست داستان نوشت و به این ترتیب به وجدان بیدار دوران خودش تبدیل شد. او نشان میدهد که حملهی فالانژها به تظاهرات «چپی»ها و ترور مبارزان انقلابی در سالهای بعد از انقلاب و پیش از سرکوب، تیرباران معروف در فرودگاه سنندج، جنگ هشتساله میان ایران و عراق، کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 67 و حتا تهاجم چماقداران به خوابگاه دانشجویان در تیر 78 در داستانهای درویشیان بازتاب دارد و به این ترتیب درویشیان بخش تفکیکناپذیری از تاریخ اجتماعی ادبیات ایران است.