این صدا بیش از حد تاریخی است. مربوط است به گذشتههای دور. برای آنهایی خوانده شده که در ۱۲ آگوست ۱۹۶۷ (۲۱ مرداد ۱۳۴۶) در اردوگاه تلزعتر کشته شدند. اما مگر تصادفی است؟ مگر تصادفی است که شیمون پرز که آن روزها هنوز جایزهی نوبل صلح را نبرده بود فرمان کشتار تلزعتر را داده است و ۴۷ سال بعد رییسجمهور اسراییلی باشد که هنوز فلسطینی میکشد. این صدا تاریخی است اما دربارهی فلسطین همیشه میتوان از کشتار حرف زد. دهها سال است که فلسطینی میکشند تا فلسطینیها تمام شوند اما فلسطین، مقاوم و پابرجا ایستاده است. سرزمین انقلاب سنگ، سرزمین کودکانی که بزرگ نمیشوند، سرزمین خانههایی که برای ویران شدن ساخته میشوند، برای موشکهای اسراییلی. دیروز تلزعتز بود و دیریاسین، کَپَرقاسم و قانا، صبرا و شتیلا و امروز غزه است. آری! اینها تازه نیست تنها وقاحت جهان بیشتر شده است. تصویرهای مخابره شده ملتی را نشان میدهند که با قهوهی عصرگاهی و لبخندهای زشت، آتشبازی بمبها را در غزه نگاه میکنند و کیف میکنند، روزنامهنگار بیطرفی که خوشبختانه به زبان فارسی هم حرف میزند از زندگی آرام در مرکز اسراییل میگوید، از اس. ام. اسهایی که قبل از بمبها به خانهها میرسد، از تمدن خونریز در حفاظ ارتش دفاعی و چتر آهنین و «آقای نتانیاهو». و غزه را بدون تفنگهایش محاصره کردهاند، از خاک این غزه سرانجام روزی تفنگها دوباره خواهند رویید و همصدا با این صدای تاریخی خواهیم خواند: برگیر تفنگ شهیدان به خاک افتاده را!
در ۱۲ آگوست ۱۹۶۷ ارتش اسراییل با فرمان شیمون پرز، با همدستی فالانژیستهای راستگرای لبنانی وارد اردوگاه آوارگان فلسطینی در جنوب شرقی بیروت شدند و تعداد زیادی از فلسطینیهای ساکن اردوگاه را به قتل رساندند. بعدها برخی سربازان اسراییلی در مورد وحشیگری فالانژیستها تحت حمایت ارتش اسراییل شهادت دادند. آنها شهادت دادند که فالانژیستها عدهیی از فلسطینیها را مثله کردند و برخی از آنها را سر بریدند. این سرود توسط سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ترجمه و اجرا شده و در اولین نوار از مجموعه نوارهای کارگاه هنر ایران (کارگاه صدا) با نام «شرارههای آفتاب» منتشر شده است