در مقدمهی کتاب نوشته شده است: «چرا باید در روزهای بعد از خیزش دیماه ۹۶ به تجربهی شوراها بازگردیم؟ سنت مبارزهی ستمدیدهگان از کمون پاریس در ۱۸۷۱ تا انقلاب مصر در ۲۰۱۱ به ما آموخته است در خلا قدرتی که با ضعف حاکمیت از یک سو و اعتلای جنبش تودهیی از سوی دیگر شکل میگیرد نهادهایی از درون مبارزات مردمی فرا خواهد رویید که ادارهی امور را در سطوح مختلف در اختیار میگیرند. در همان وضعیتی که لنین آن را چنین صورتبندی میکند: وضعیتی که "طبقات پایین نخواهند به شیوهی گذشته زندگی کنند" و "طبقات بالا دیگر نتوانند به شیوهی گذشته حکومت و فرمانروایی کنند". این نهادها تاکنون اغلب شوراها و کمیتهها خوانده شدهاند اما نام آنان مهم نیست. مهم کارکرد و نقش آنان است و نیز کشمکشی که حاکمان جدید برای حکمروایی بر قلمرو حکمرانی با آنها خواهند داشت. به این ترتیب بازگشت به گذشته و بازخوانی انقلاب بهمن ۵۷ از منظر شوراها و کمیتههایی که در جریان این انقلاب شکل گرفتند و سرکوب انقلاب بهمن بدون سرکوب آنان نه عملی بود و نه ممکن، بازگشت به گذشتهیی است که در آینده اتفاق خواهد افتاد.
بازخوانی انتقادی این گذشته همچنین تصویری از آینده به ما خواهد داد که در جریان آن چیزی شبیه برنامهی عمل شکل خواهد گرفت. برای دفاع از دستاوردهای دگرگونی بنیادین هیچ راهی غیر از تمدید حضور مردم در سیاست وجود ندارد و شورا، با هر نامی که به وجود بیاید، تنها نهادی است که میتواند این حضور را تمدید و تکثیر کند. تنها با ترسیم یک سیمای مشترک از آینده است که پیوندهای مادی میان نیروهای مختلف شکل خواهد گرفت. متاسفانه سرکوب خونین جنبش چپ در دههی شصت و تداوم این سرکوب تا همین امروز و نیز بحران برآمده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق امکان شکلگیری یک تشکیلات سراسری انقلابی را از ما گرفته است. با این وجود باید گرد و غبار وضعیت را کنار زد تا سیمای راستین جنبش مردمی را دید. شعارهای ارتجاعیای که اینسو و آنسو سر داده میشود، بدون آنکه نیازی به لاپوشانی آنها باشد، واکنشی است به استبداد حاکم و سیاستهای تبلیغاتی آن. آنچه که هنوز فرصتی برای چپ محسوب میشود آنجایی است که سیاست ایجابی جنبش شکل میگیرد. آنجایی که بخشهای سازمانیافتهی جنبش، که با اتکا به محتوای طبقاتی غیرقابل انکار آن روندی تکاملی و گسترشیابنده را طی کردهاند و خواهند کرد، در مورد آیندهی پیشِ رو تصمیم بگیرند که سیاست عرصهی تصمیمها و اعلام و اعمال آن است.
بازخوانی تجربهی بهمن ۵۷ همچنین به ما خواهد گفت اهمیت سازمان یافتن و سازماندهی برای حفاظت از دستاوردهای انقلاب تا چه اندازه ضروری بوده است و وظایف هر شکلی از سازمانیابی در دوران انقلاب چیست. آنهایی که بحران اصلی چپ را بحران مخاطب تلقی میکنند و برای جذب مخاطب ترجیح میدهند دیگر چندان هم چپ نباشند، با رجوع به تجربهی بهمن ۵۷ خواهند دانست بدون یک سیاست ایجابی رهاییبخش و سازمانیابی حول آن، به رغم صدها هزار عضو و هوادار راهی گشوده نخواهد شد. ما و آنها خواهیم دید که در مقابل تلاش برای جذب فالوئر و مخاطب، سازمانهایی که صدها هزار هوادار در شهرها و روستاها، در خیابان داشتند هم بدون سیاست ایجابی رهاییبخش و بدون سازمانیابی مبتنی بر آن، در نهایت همه چیز را به سیاست رسمی باختند.
چنین است که به بحث گذاشتن تجربهیی سرکوبشده و البته شکستخورده در گذشته، در روزهای بعد از خیزش دیماه به معنای به بحث گذاشتن روزهای آینده است. بحثی که نیازمندیم از همین امروز و همین حالا آن را آغاز کنیم، آن را ترویج کنیم و آن را سازماندهی کنیم.»
در این کتاب مصاحبههایی را خواهید خواند با اعضای شوراها و کمیتهها در دانشگاهها، مدارس، کارخانهها، روستاها، پادگانها، محلات، مناطق خارج از محدوده و نیز مصاحبهیی در مورد شوراها از دیدگاه آیتالله طالقانی و تفاوت آن با شوراهای انقلابی. این کتاب باید به دست آنهایی برسد که این روزها باید آن را بخوانند. این امید ماست.