در فلاخن صد و سی و هفتم نویسنده از ارتباط آغاز میکند، از اینکه چگونه دولتها گونههای ارتباطی را به میانجی سرکوب و محدود کردن خردهفرهنگها کاهش میدهند و از گسترش گونههای ارتباطی هراس دارند، چرا که با گسترش گونههای ارتباطی امکان تحقق تمرکز بر تودهها از جانب دولتها در جهت کنترل و سرکوب دشوار میشود. در صد و سی و هفتمین فلاخن از نقش سرکوبگر فرهنگ ملی میخوانیم و اجزای برسازندهی آن یعنی زبان ملی، دین ملی، هنر ملی، موسیقی ملی و دستآخر تعصب ملی. نویسنده اما در این فلاخن تاکید میکند که تضاد منافعی میان فرهنگهای مختلف وجود ندارد، بلکه تضاد منافع را باید میان طبقات جستجو کرد. تضادی واقعی با سرمایهداری حاکم. در فلاخن صد و سی و هفتم از این میخوانیم که چگونه نظم سرمایهدارانهی جهان ضمن اینکه از دهکدهی جهانی و بازار آزاد جهانی حرف میزند اما تلاش میکند انسانها را به ملیتها فرو بکاهد و آنها را از هم تفکیک کند، آنها را در کارخانه جدا جدا بشمارد و متحد با هم استثمارشان کند.