اول: انسان ماه دی، انسان پرشکوه ماه دی را به بند کشیدهاند. نبرد اما هنوز پابرجاست. پیام به رسم تمام این سالها روشن و صریح مخابره شده است: «سنگینترین تاوان ممکن را خواهید پرداخت.» کمربندها را سفت بستهاند. تمام یک دستگاه جهنمی، با تمام نیرو و توان به مصاف کسانی آمده است که چیزی برای از دست دادن ندارند غیر از زنجیرهایشان. سرمایهی خصوصی و دولتی، بانکها، مافیای تجارت، ماموران خفیهنویس حکومتی، جاسوسان پلشت پروندهساز، بازجویان حاذق و کارشناسان پرونده، دولت آقای حقوقدان با تمام نهادهای عریض و طویلش، قاضیهای دادگاه عدل اسلامی، مزدوران بنگاههای مطبوعاتی، خبرکشهای تلویزیون ملی، ردیف در ردیف آرایش نظامی گرفتهاند برای سرکوب مردمِ اعماق. نبرد اما هنوز پابرجاست. سیمای شریف یاران زندانیِ ما بیرق بلندی است راهنمای راه، راه همان است که آنها رفتهاند. همان وفاداری عمیق به سنتهای رهاییبخش خیابان، به جمع شدن، به سازماندهی. یاران زندانیِ ما محکومان پروندهی هفتتپه، زندانیان اول ماه می، احضارشدهگان پروندهی فولاد، دانشجویان زندانی و محکوم خیزش دیماه، با دست خالی بساط ستم مستقر را چنان آشفتهاند که وحشتش را پشت احکام وحشیانه پنهان کرده است. نبرد اما هنوز پابرجاست.
دوم: گفتند «اصلاحطلب/ اصولگرا/ دیگه تمومه ماجرا» و اینک در بیدادگاه نشان دادند کدام ماجرا تمام شده است. عصر تسلیم و ابتذال، عصر ایستادگیهای کم و سرهای خمیده، عصر یاوه و دروغ، عصر ننگین اعتدال، با تمام نمایندگان تاریخی و طبقاتیاش تمام شده است. حالا به بیدادگاه میروند و با گردنی فراز چشم در چشم حاکمان شرع مقدس میدوزند. دیگر از مغازلههای عاشقانه با بازجویان محترم خبری نیست، دیگر از سخنرانیهای فرمایشیِ بدون شکنجه در دادگاههای نمایشی خبری نیست، از اعتصاب غذاهای دروغین و امکانات رفاهی شاهانه در سوییتهای اختصاصی خبری نیست. اینک زندان رزمگاه جدیدی است چرا که نبرد هنوز پابرجاست.
سوم: آنان سفیران آیندهاند، سفیران روزهایی که میآیند. رزمیدهاند برای نان و کار و آزادیِ همه، برای جهان دیگری، جهان شوراها، که نشان دادند ممکن است و بیش از آن الزامی است. آنها که یاران ما را به بند کشیدهاند دشمنان آیندهاند و چون دشمنان آیندهاند زوال آنان قطعی است. این آینده است که میآید. نبرد هنوز پابرجاست چرا که کارگران هنوز ماهها دستمزد نمیگیرند و موج تعدیل و اخراج پی در پی هم میآید. نبرد هنوز پابرجاست چرا که معلمان و بازنشستهگان با حقوق اندکی که میگیرند دارند برای حفظ شرف شبانهروز میجنگند. نبرد هنوز پابرجاست چرا که زنان را در خیابانها و کوچهها و خانهها تعقیب میکنند تا به آشپزخانه و مطبخ بازگردانند. نبرد هنوز پابرجاست چرا که دانشگاهها را پولی میکنند و فرزندان کارگران را از آموزش محروم. نبرد هنوز پابرجاست چرا که فقر و فلاکت تنها عطیهی ملوکانه به روستاها و حاشیهنشینهاست. نبرد هنوز پابرجاست و برای همین «ناصریان» را از تابستان ۶۷ را احضار کردهاند تا در قامت «مقیسه»ی تابستان ۹۸ بر تخت جنایت بنشیند و از نکبت جهان کهن پاسداری کند. آنها به خوبی میدانند روزهای آینده روزهایی است که میآیند و آنها میخواهند در برابر گذشت روزگار بایستند. یاران زندانی ما اما سفیران مردمِ آیندهاند، آنها که پشت به پشت خواهند آمد و رهایی آنان رهایی همهگان خواهد بود. چرا که این سیمای راستین یک نبرد طبقاتی است و در انتهای آن تنها یک جبهه پیروز خواهد شد: فردا صاحبی دارد.