ماجرا را به نام درستش خواندهاند: «معاملهی قرن». جهان، جهانِ معامله است، جهان بازار. خرید و فروش میکنند زورگویان و ژنرالها و حاکمان. زمین را با مردمی که روی آن زندگی میکنند میخرند و میفروشند، مردم را خرید و فروش میکنند. مدالهای صلح را به سینه میآویزند. رو به دوربینها لبخندهای پهن میزنند. دست همدیگر را به گرمی میفشارند و در همین دقیقهها قطره قطره خون فلسطین از دستهایشان چکه میکند. فلسطین اما هنوز سنگر است، اولین سنگر و سنگر آخرین. چیزی از «مقاومت» هنوز زنده میماند که «مقاومت» نام دیگر فلسطین است. سرزمین انقلاب سنگ را در هیچ بازاری نمیتوان فروخت، زخم خاورمیانه تنها آنگاه التیام خواهد یافت که آوارگان بیجاشدهی فلسطینی بتوانند به سرزمینهای اشغالی بازگردند، حنظله کلید خانهاش را پس بگیرد و آن سرزمین به نامی خوانده شود که نام اوست: فلسطین، فلسطین است، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد.
سمیح قاسم شاعر مقاومت فلسطین است. او در کنار محمود درویش، توفیق زیاد و معین بسیسو تابناکترین چهرههای شعر مقاومت فلسطین محسوب میشوند. زندگی سمیح قاسم نیز تا واپسین دم حیات در پیچ و خمهای همین مقاومت گذشت. او شاعر بود، روزنامهنگار بود، منتقد ادبی بود، گروه تئاتر راه انداخت و در همهی اینها به دنبال زبانی میگشت برای مقاومت. در حزب کمونیست فلسطین، حزب کمونیست اسراییل و جبههی هدش عضو و فعال بود و مانند هر فلسطینی مبارزی بخشی از زندگیاش را در زندان و تبعید و حصر خانگی گذراند با این وجود هرگز حاضر نشد فلسطین را، آنجایی را که فلسطین میدانست، ترک کند. شعر «پیش آیید! پیش آیید!» یکی از مشهورترین قصیدههای سمیح قاسم است.