«آلترناتیوِ کلمات، شوراست» شعری است از رضا بهادر که آن را با صدای خودش خوانده است. «مرده باشی تو که دو چشم نافذ نداشتی تا بدنت را در خیابان راهآهن بساط کنی و داد بزنی: قطارهایم را حراج کردهام.../ آقا... خانم.../ قطار نعنایی برای شما مناسب نیست./ اوه... بله آقا!/ این قطار صدای کارخانه را به شهر آورده است و دود ملایمی دارد./ فروشی نیست!/ مرد حسابی این پاهای کولبری است که زبان مادریاش را راه نمیرود./ شرمنده خانم زیبا/ این وثیقهی پانصدمیلیون تومانی برای ستارهی سهاست که در کنار دب اکبر حق تحصیلش را از کلمه درخواست کرده است./ با ضامن معتبر و چک کارمندی یک هفته به شما تعلق میگیرد./ .../ بله این برای شما... معدنچی مردهایست که لبخند میزند و کلمه چال میکند./ .../ نه این یکی هجده سال حقوق عقبمانده از خیابان طلب دارد./ زندهباد دستهایی که در پیادهرو مشت میشوند تا از دهان دوربینها حقوق این تنِ مرده را زنده کند./ مردهباد شاعری که رنگ آسمان را بر استخوانهای خاوران نمیبیند.»