صدای آبان را میشنویم، از گذشته و آینده. نفیر گلولهها و غریو فریادها را از گذشته و صدای پر هیاهای خشم و خروش را در آینده. آبان میآید. از همین روزهای پایان «قرنطینه»، از همین حقوقهای عقبافتاده، از همین گرانی و فقر و فلاکت، از همین اخراجها و «تعدیل»های ایام تعطیلات معلوم است که آبان، آبانها در راه است. این را نه به قوهی ذکاوت و نبوغ، نه به شیوهی پیشگویان و فالگیران که از زمینی میفهمیم که زیر پا داغ میشود. پس به آبان بازمیگردیم. «مغایرت فاحش» کلاژی است از آبانی که گذشت. روایتی تصویری از مغایرت فاحش سیاست خیابانی با آنچه که در رسانهها بازنمایی شد. و صدای هنوزجوان سعید سلطانپور که از صبح تیرباران بر خیابانهای آبان طنین میاندازد.