در فلاخن صد و شصت و سوم مصاحبهیی را میخوانیم با کارگر اخراجی فروشگاه «شوک»، یک فروشگاه زنجیرهیی در ترکیه. این مصاحبه اتفاق سادهیی را بازتاب میدهد: اخراج کارگری که صاحبکارش از او خواسته حتا با به خطر انداختن جانش، خدماتی را به مشتری فروشگاه ارائه کند که مشتریان در دوران قرنطینه از فروشگاه ناراضی نباشند و او برای حفظ جان خودش از این دستور سرپیچی کرده و در نتیجه اخراج شده است. فلاخن صد و شصت و سوم هرچند اتفاقی را برای یک کارگر در یک فروشگاه زنجیرهیی در ترکیه روایت میکند اما بلاواسطه ما را متوجه اتفاقی میکند که برای تمام کارگران و در سرتاسر جهان در روزهای قرنطینهی کرونا روی داده است. کارگرانی که در برابر این انتخاب قرار گرفتند که یا به کار کردن در شرایط سخت و به قیمت رویارو شدن با بیماری و مرگ ادامه دهند یا اخراج شوند و به دامان هیولای بیکاری و در نتیجه گرسنگی و فلاکت فرو بیفتند. در فلاخن صد و شصت و سوم خواهیم دانست که اینبار وقتی با جملهی زیبای «هدف ما جلب رضایت مشتری است» روبهرو شدیم باید به کارگرانی بیندیشیم که برای جلب رضایت مشتری و البته تضمین سود برای صاحبان سرمایه، تسمه از گردههایشان کشیده میشود.