شعری هم هست که همه شنیده‌ایم، اگر نه کامل آن را اما چیزهایی از آن برایمان آشنا خواهد بود به محض شنیدن. شعری که چنین آغاز می‌شود: «گیرم که در باورتان به خاک نشسته‌ام/ و ساقه‌های جوانم از ضربه‌های تبرهاتان زخم‌دار است/ با ریشه چه می‌کنید...». همه شنیده‌ایم حتا در گذر، حتا به اتفاق، اما بسیاری نام شاعر این شعر را نمی‌دانیم. شهریار دادور شاعر این شعر است و گفت‌وگو با او از این شعر آغاز می‌شود. از این‌که چرا این شعر سروده شده، آن را برای و به یاد چه کسی سروده و چگونه شعر چنین مشهور شده است. شهرتی که البته حاصل ابتدایی آن این بوده که شعر را به افراد بسیاری منتسب کنند غیر از شاعر آن. شعری علیه مستبدین و هم‌دستانشان که به گفته‌ی شاعر حتا توسط خود مستبدین و هم‌دستانشان بارها مورد استفاده قرار گرفته، و البته چنان‌که شاعر می‌خواسته همواره معنای مردمی آن نزد توده‌های مردم حفظ شده است. با شهریار دادور در این گفت‌وگو علاوه بر سرگذشت و سرنوشت این شعر در مورد «شعر» حرف زده‌ایم، در مورد برازجان، تبعیدی‌های دوران پهلوی و شکل‌گیری محافل فرهنگی و سیاسی در این شهر، در مورد تاثیر تحولات انقلابی به طور عام و حماسه‌ی سیاهکل و مبارزه‌ی مسلحانه به طور خاص بر ادبیات و شعر. هم‌چنین در مورد رویکرد جمهوری اسلامی به شعر و ادبیات و در مورد سال‌های سرکوبِ دهه‌ی شصت، تبعید و شعرِ در تبعید. شهریار دادور در این گفت‌وگو و در زندگی و شعر، شاعر آرمان‌های سرکوب‌شده‌ای است که هنوز رزمنده باقی می‌ماند.

لینک ویدئو در یوتوب: