در فلاخن صد و شصت و نهم به مباحثی پرداخته میشود که حول انتشار گزارش عفو بینالملل و نقش میرحسین موسوی در کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت درگرفت. در این فلاخن ابتدا به اشتباه فاحشی که در گزارش عفو بینالملل وجود دارد پرداخته میشود و منشا چنین اشتباهی و اثرات این اشتباه در مخدوش کردن اطلاعات موجود از کشتار جمعی زندانیان سیاسی چه میتواند باشد، سپس به بیانیهیی میپردازیم که با شصت امضا منتشر شد و در آن از عفو بینالملل خواستند بخشهای مربوط به میرحسین موسوی را اصلاح و از او اعادهی حیثیت کند. از اینکه این بیانیه با چه استدلالی از میرحسین موسوی دفاع میکند، چگونه با انکار او همراه میشود، به چه ترتیبی در مقابل تاریخ جنایت در جمهوری اسلامی سکوت میکند و چرا استدلالهای آنها بیاساس است. در صد و شصت و نهمین فلاخن برای اثبات بیاساس بودن استدلالات بیانیهی شصت امضایی تمامی آنها راستیآزمایی شده است. بررسی شده که میرحسین موسوی در سخنرانی سال هشتاد و نه خود، که یکی از مبناهای اساسی دفاع منکران از اوست، در مورد کشتار شصت و هفت چه میگوید و روایت او از این کشتار تا چه اندازه واقعی است، ماجرای «مخدوش بودن» مصاحبهی موسوی با تلویزیون اتریش چیست و برای تائید ادعای بیخبری میرحسین موسوی از کشتار جمعی زندانیان سیاسی مدافعان او چه دستکاری شریرانهیی در تاریخ کشتار میکنند. در انتها دوباره به گزارش عفو بینالملل بازمیگردیم، به اسناد و مدارکی که در آن وجود دارد تا اثبات کند سراپای جمهوری اسلامی و مقامات وقت آن در کشتار جمعی زندانیان سیاسی نقش داشتهاند، دلایل تدوین بیانیهی شصت امضایی که از زبان تدوینکنندگان بیانیه در مصاحبههای رسانهیی بیرون زده را آشکار میکنیم تا «سیاسیکاری» انکارشده در پس آن افشا شود. در فلاخن صد و شصت و نهم به تابستان شصت و هفت بازمیگردیم، به گورهای بینشان و گردنهای شکسته، به مادران داغدار و بدنهای ناپدیدشده و رد جنایت را تا به امروز پی میگیریم، تا همین لحظه که کشتار با انکار تداوم یافته است.