چه کسی پدرم را کشت رمان کوتاهی است از ادوار لویی، نویسندهی متولد فرانسه، کتابی که انتشار آن با عنوان «بازگشت ادبیات پرولتری» توصیف شده است. در پیشگفتار ناشر بر این اثر بعد از شرح چگونگی و چرایی به حاشیه رانده شدن ادبیات پرولتری در ایران میخوانیم: اینک که بعد از گذشت نزدیک به سه دهه از فروپاشی اتحاد شوروی، نه تنها در ایران، بلکه در سرتاسر جهان شاهد عاملیت دوبارهی فرودستانیم روشن است که "ادبیات پرولتری" بعد از چند دهه محاق دوباره بازخواهد گشت. نشانههای آن را دیدهایم، میبینیم و از این بیشتر خواهیم دید.
ادوار لویی چنین نویسندهای است. نویسندهای از شمال فقیر و تحقیرشدهی فرانسه که به جایگاه طبقاتی خودش وفادار است. رویکرد او به این جایگاه طبقاتی البته رویکردی هویتی نیست. در رمانهای او فقر و فلاکت تقدیس نمیشود. او با تمام وجود از این فقر و فلاکت متنفر است. تنفر ادوار لویی از این فقر اما تنفر از فقرا نیست. او برخلاف نویسندگان تقدیرشدهی بورژوازی فقرا را به تمسخر نمیگیرد یا برای آنها دل نمیسوزاند. او دقیق و روشن نشان میدهد که چگونه فقر و زندگی در اجتماعی فقیر افراد را با سلسلهی پایانناپذیری از انتخابهای ناگزیر روبهرو میکند و چگونه این انتخابها منجر به نتایج و پیآمدهای جبراننشدنی و بازگشتناپذیر میشوند. نویسنده این حذفشدهگی را یکبار به عنوان فرزند خانوادهای از طبقهی کارگرِ بیکار شده تجربه کرده است و یکبار به عنوان همجنسگرایی که در طبقه، زادگاه و خانوادهی خودش هم به حاشیه رانده شده است. او از این حذفشدهگی اما به جای ادبیات هویت، ادبیات رهاییبخش میسازد. ادبیاتی که نمیخواهد هویتهای تحت ستم از سوی نظم مستقر به رسمیت شناخته شده و به سرمایهی نمادینی برای "قربانی بودن" تبدیل شوند بلکه میخواهد با نشان دادن گند و نکبت ستم بر هویتهای تحت ستم از آنها فراتر رود.
"شمال فرانسه"، برای ادوار لویی شمالیترین نقاط جغرافیای واقعی فرانسه است. آنجا که به دلیل وجود معادن متعدد ذغالسنگ و کارخانههای الیاف، سابق بر این منطقهای کارگری محسوب میشد و در چند دههی گذشته، با تهاجم سیاستهای نولیبرالی و تعطیلی معادن و کارخانهجات انبوهی از کارگران بیکارشده را در خود جای داده است. چیزی که البته هرگز در این دههها تغییر نکرد این بود که "شمال" در فرانسه همواره فقیرترین منطقهی کشور بوده و برای همین است که برای فرانسویهای پولدار چنین "شمال"ی وجود ندارد مگر برای تحقیر و تمسخر کسانی که از این "شمال" نادیدهانگاشتهشده میآیند: "دهاتی"ها، "شهرستانی"ها. برای فرانسویهای پولدار، برای آنها که در پرتو خصوصیسازیهای وسیع و اصلاحات نولیبرالی قانون کار و قانون بازنشستگی در طول هفته در شهرهای بزرگ و شیک فرانسه مشغول چاپیدن و غارتند و آخر هفته به ویلاهای بزرگشان در جنوب فرانسه میروند، شمالیترین فرانسهی موجود مناطق خوش آب و هوای نرماندی و نیز شهر "زیبا"ی پاریس است. البته گفتن ندارد که پاریس اختصاصی خودشان. پاریسی که حومهها و حاشیهنشینها و بانلیوها از آن کسر شده باشد، خیابانخوابها و بیخانمانها را کسی نبیند و شبهای آن همچنان چراغانی و نورانی بماند. ادوار لویی در چنین فرانسهای و از چنین فرانسهای مینویسد.
***
صدای ادوار لویی اگر هنوز از ایران به گوش ما نمیرسد اما گفتههای او برای ما به شدت آشنا و معاصر است. این نکته خود البته گویای نکات بسیاری است که در دورانی که هر اثر مشهورشدهای به طور همزمان توسط چند مترجم و ناشر به «بازار» میآید، ادبیات پرولتری ادوار لویی تاکنون نادیده گرفته شده است. از این که بگذریم اما باید انتظار ظهور ادوار لویی را در ایران کشید. برای ما انتشار این کتاب، که توسط مترجم در اختیارمان قرار گرفته، به معنای استقبال از و انتظاری توامان است برای ظهور ادوار لویی، طبعن نه در خیابانهای مرفه پایتخت بلکه در حاشیهها و شهرستانها و خیابانهای جنوب شهر. در بهبهان و کنگاور و قهدریجان، در کهریزسنگ و تاکستان و ایذه، در خمینیشهر و ابهر و نورآباد، در الیگودرز و شهریار و ماهشهر، در کازرون و جهرم و شادگان، در بوکان و ورامین و شهرضا، در تمام آن شهرهای فراموششده و ازیادرفتهای که برای ایران حکم «شمال فرانسه» را دارد؛ به همان اندازه انکار شده و به همان اندازه تحقیر شده. گفتار طبقه متوسطیای که به ویژه از دوران اصلاحات به گفتار مسلط و هژمونیک در جامعهی ایران تبدیل شد برای چندین سال فرودستان و حاشیهنشینان را به عنوان پایگاه رای «محافظهکاران» و «اصولگرایان»، به عنوان مردمانی عقبمانده که دغدغهی آزادی ندارند یا آن را به نان میفروشند تحقیر کرد و برچسب زد. در خیزش دیماه و قیام آبان اما همین فرودستان با خشم به خیابان آمدند و در حالی که طبقهی متوسطی که لایههای پایینی آن در دوران اعتدال روز به روز فقیرتر میشد، با شکست افق سیاسی اصلاحطلبانهاش در مغاک ناامیدی فرو میرفت و لایههای بالایی آن خودش را به غارت نظاممند دستگاه حاکم وصل میکرد، راه دیگری گشود. سوژهی رهاییبخش به سیاست بازگشت و اکنون میدانیم که در هر صورت به ادبیات نیز باز خواهد گشت. این را در فرانسه و «چه کسی پدرم را کشت» دیدهایم و چشمانتظار دیدن آن از ایران خواهیم بود.