در صد و هفتاد و ششمین فلاخن رفقای «کمیتهی جواد نظری فتحآبادی» نقدی نوشتهاند بر آنچه که به گمان آنها نیروهای چپ و کمونیست از بعد از خیزش دیماه ۹۶ تا امروز که در دی ۹۹ قرار داریم، نباید انجام میدادند و انجام دادهاند. در این فلاخن نویسندگان سه سندرمی را برشمردهاند که از نظر آنان در این چند سال در میان نیروهای چپ و کمونیست نمود یافته و نگاه انتقادی به آنها را مهم و اساسی یافتهاند. نویسندگان در بخش «سندرم رهبری» به این پرداختهاند که چگونه بعد از خیزش دیماه به جای همگرایی نیروهای چپ و کمونیست و تقسیم وظایف میان آنها، به رقابتها افزوده شد و این رقابتها به پراکندهکاریها و خردهکاریها دامن زد، نویسندگان سپس نام سندرم دوم را «سندرم آمدنیوز» گذاشتهاند و در شرح آن تمرکز نیروها بر ایجاد و راهاندازی انواع کانالهای تلگرامی را نقد کردهاند و صرف نیرو به جای تمرکز بر سازماندهی و تدارک انقلاب و بدیل سوسیالیستی بر ادارهی آنچه نویسندگان «کانالهای فورواردی» خواندهاند، آفتی که بنا به نوشتهی نویسندگان گریبان کانالهایی که از ابتدا ساخته شده بودند تا هر کدام اخبار مربوط به بخش معینی از جنبش اجتماعی را پوشش دهند را هم گرفته است. در سومین بخش این فلاخن نویسندگان از «سندرم مسیح علینژاد» نام میبرند و آن را حاصل تفوق سوژهی نولیبرال دانستهاند، روندی که در آن «فردیتهای متورم» در مقابل هر شکل و حدی از کار جمعی و مسئولیتپذیری در مقابل جمع تثبیت و تقویت شده است. در پایان نویسندگان تاکید کردهاند: «تنها با جمعبندیهای مرحلهای از سالهای گذشته، برنامهریزیهای دقیق برای آینده و انتقاد بیرحمانه از خودمان و جنبشی که به آن تعلق داریم است که میتوانیم قدمی به پیش برداریم و برای سازماندهی "وحدت اراده" کوشش کنیم.» از نظر رفقای کمیتهی جواد نظری فتحآبادی این متن بهتر بود به عنوان یک متن داخلی در میان نیروهای فعال در جنبش چپ و کمونیستی در داخل کشور و همینطور در خارج از کشور به بحث گذاشته شود اما شرایط این کار بنا به دلایلی چند مهیا نیست و البته همین مهیا نبودن شرایط از جمله دلایلی است که آنها را وادار به نوشتن این متن کرده است.