در فلاخن صد و هشتاد و هفتم گزارشی را میخوانیم از وضعیت کارگران قنادیها، از تلخی رنجی که تولیدکنندگان شیرینی میچشند. در این فلاخن از تاثیرات گرانی و تورم بر زندگی کارگران قنادیها میخوانیم، از اثرات تبدیل شیرینی به کالایی لاکچری در سبد خانوار، از تشدید ناامنی شغلی به واسطهی شیوع کرونا و از کارگرانی که دیگر به وضوح به خیل بیثباتکاران تعلق دارند. به انبوه آنانی که کار میکنند تا همان روز، و فقط همان روز زنده بمانند. در صد و هشتاد و هفتمین فلاخن روایت یکی از کارگران قنادی را میخوانیم، از اینکه چگونه در کارگاههای کوچک زیر ده نفرهی قنادیها، که از شمول قانون کار خارج شدهاند، کارگران مورد بهرهکشی قرار میگیرند و مجبور میشوند شرایط بیرحمانهی کار را قبول کنند. در این فلاخن از کارگران قنادیهای سنتی میخوانیم، از کارگران شیرینیپز کافههای شیک و نیز از زنانی که در خانه شیرینی درست میکنند و میفروشند، از کارگرانی که بسیاری از آنها حتا در آمارها دیده نمیشوند، از تقابل صاحبکاران که اتحادیه دارند و کارگرانی که در محیطهای کار، پراکنده و بدون تشکل، تحت ستم واقع میشوند. در فلاخن صد و هشتاد و هفتم از خط ممتدی میخوانیم که کارگران قنادی را به انبوه پر شمار کارگران بیثباتکار وصل میکند، به تهیدستان شهری و حاشیهنشینها، از خط ممتد استثمار.