در فلاخن دویست و هفتم با نگاهی تحلیلی به تهاجم نظامی روسیه به اوکراین از این میخوانیم که رویارویی با امپریالیسم در دنیای امروز چه نسبتی با مبارزات ستمدیدگان دارد و چگونه با پیکار ضدسرمایهداری قابل مفصلبندی است. در حالی که بخشهای گوناگونی از چپ در سویی در حال تبلیغ شبانهروزی برای ارتش ظفرنمون روسیه هستند و در سوی دیگر عملن پرچم توسعهطلبیهای ناتو را بر دوش گرفتهاند، این متن تلاش میکند آشکار کند ما با دوگانهای آشتیناپذیر روبهرو نیستیم بلکه اشکال متخالف یک وضعیت با منطقی واحد برای گسترش حوزهی نفوذشان و پاسخ به ضرورتهای بازتولید نظم سرمایهدارانه در مقابل هم صف کشیدهاند و در این صفآرایی عملن همدیگر را تقویت میکنند. در فلاخن دویست و هفتم از جهان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میخوانیم، از تقابل منافع اقتصادی کانونهای امپریالیستی و تبعات مادی آن برای مردم جهان، به خصوص مردم جنوب جهانی. در دویست و هفتمین فلاخن از تنگنای نولیبرالیستی سیاست میخوانیم و از ملازمات آن که کاربست سازوکارها و سیاستهای امپریالیستی بوده است. از اینکه کانونهای امپریالیستی جهان امروز ماهیت و کلانگرایشهای یکسانی دارند که -در بیانی سرراست- همانا غارت انحصاری جهان پیرامونی و حفظ سیادت اقتصادی-نظامی لازم برای تداوم این غارت است و در این زمینه روسیه و چین تفاوتی با آمریکا و اروپای غربی ندارند و از منطقی واحد پیروی میکنند. برای پیشبرد همین هدف «مقدس» است که هم کانونهای امپریالیستی و هم دولتهای وابسته به آنان در جنوب جهانی گفتاری ژئوپولیتیک بر پایهی اشکالی از ناسیونالیسم و مذهب را جعل میکنند تا روی ماهیت امپریالیستی رقابتهای حاضر سرپوش بگذارند. در این فلاخن از این میخوانیم که چرا فهم نظری امپریالیسم نزد طیفی از نیروهای چپ به تحلیلهای ژئوپلتیکی تنزل یافته و آنها را عملن به نیرویی در خدمت ضدانقلاب تبدیل کرده است، ضدانقلابی که با انتخاب از میان یکی از توحشهای موجود نه تنها بالقوهگیهای موجود برای مبارزهی انقلابی را نفی بلکه گاه علیه آن اقدام میکند. در فلاخن دویست و هفتم از سیاستهای بدیل مبارزاتی میخوانیم و از امکانات موجود برای پیکار طبقاتی فراگیر و انترناسیونالیستی به عنوان تنها پاسخ واقعی به تورم امپریالیسم. از آنجا که هنوز امکانی برای «نه» گفتن به شکل عملی و مادی موجود است.