گروه هنری ۱۹ بهمن در جدیدترین اثر خودشان از آبادان خواندهاند. آبادان جنگ، آبادان متروپل، آبادان مرگ و شیون و مقاومت. مردمانی که به آوار اعتراض کردند و گلوله خوردند و همین امروز در اخبار آمده است که قرار بازداشت روناک رضایی، دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه را در آبادان برای یک ماه دیگر تمدید کردهاند اما هیچ خبری از برخورد با مسببان فاجعهی متروپل به گوش نمیرسد. در تشریفاتی اداری نام شهردار و شورای شهر را بردهاند تا نام مالک و دیگر مسئولان استانی را پنهان کنند و میدانیم که همان تشریفات اداری نیز تا انتها ادامه نخواهد داشت. رفقای گروه هنری ۱۹ بهمن در مورد این قطعه نوشتهاند:
«از آبادان خواندیم تا به یاد آوریم که جنگ در آبادان هنوز تمام نشده است و اینبار جنگ به راستی که "جنگ داخلی" است. جنگ با حکومتی که دشمن عدل و حیات و رفاه است و آب و گیاه خوزستان را خُشکانده. ما در کنار مردم آبادان بر طبل عزا میکوبیم اما همهنگام کینهی طبقاتی خویش از این ستمگری را افزون میکنیم.
در "طبل عزا" کوشیدیم تا با تکیه بر نغمهای آشنا از گذشته، خشم و ماتم را توأم کنیم و همگان را دعوت کنیم تا از پیکار پس نکشند. آری ما در پیکاری هستیم با حاکمیت که تا هنگام رهایی از آن پا پس نخواهیم کشید. بیایید این نغمه را در هنگامهای که گمان میرود آبادان خاموش شده بر سر زبانها بندازیم تا در هر جایی شعلههای خشم برکشد.
امروز مسألهی آبادان و خوزستان فقط متروپل نیست، بازنشستگان و معلمانی که به خیابان میآیند تا حقشان را فریاد کنند و به زندان افکنده میشوند، مبارزان عربی که بر دار میشوند و کسی صدایشان را نمیشنود. آری طبل عزایی که ما بر آن میکوبیم فقط برای کشتههای متروپل نیست، بلکه برای بلند کردن صدای خطر اعدامِ عبدالرضا امیر خنافره، غازی عباسی، عبدالامیر مجدمی و شهاب عباسی است. باید بکوبیم و بر پا خیزیم.»
قطعهی «طبل عزا» بر ملودیای از ترانهی «فردا روشن است» (میخوانم نغمهی نو) با آهنگسازی پرویز ایرانفر و خوانندگی دلکش ساخته شده است.
میکوبم طبل عزا
طبل عزا شده شعلهفزا
خونین شد چهرهی ما
کینهفزون تو زِ خون بنما
با تو همصف شدهام
من به مسیر شرف شدهام
زین پیکار پس نکشم
تا به رهایی نفس نکشم
از نیزار، خوزستان
تا آوار، آبادان
میپوشد، بر تن جامهی غم
از آوار، آبادان
تا رگبار، آبادان
میلرزد، از بُن کاخ ستم
میدوشد شیر سیاه
دست ستمگر بیت و سپاه
خُشکانده آب و گیاه
دشمن عدل و حیات و رفاه
سر از غم برنکنی
گر شب تیره سحر نکنی
دیگر کن نظم جهان
جای خُرافه خرد بنشان
در پیکار، آبادان
با جبار، آبادان
خواهد زد، شوری تازه رقم
راه تو، آبادان
پُررهرو، آبادان
دلها بر، خشمت خورده قسم