«کسی تو کیپتاون گم نمیشه» ده داستان کوتاه بههمپیوسته است از زوئی ویکوم نویسندهی اهل آفریقای جنوبی و یکی از برجستهترین نمایندگان ادبیات این کشور در دوران پساآپارتاید که تاکنون اثری از او به فارسی منتشر نشده است. داستانهای این مجموعه را هرچند میتوان جداگانه نیز خواند اما خواندن تمامی آنها به ترتیبی که در کتاب آمده، مراحل گوناگونی از زندگی دختر یک خانوادهی رنگینپوست در آفریقای جنوبی تحت رژیم آپارتاید را به تصویر میکشد و از خلال آن زندگی مردمانی را که هرچند همهی آنها استعمار میشوند اما در ضمن در تقاطع ستمهای دیگری نیز زیست میکنند: داستان زندگی سیاهان و رنگینپوستان، شهریها و دهاتیها، زنان و مردان، فرودستان و طبقهی متوسط، کارگران و لایههای میانی.
***
در مقدمهی این مجموعهداستان ناشر به نبرد طبقاتیای میپردازد که در عرصهی ادبیات و هنر نیز جریان داشته و دارد. از استیلای هژمونی رویکرد طبقهمتوسطی در ادبیات؛ هژمونیای که حاصل روند سیاسیای است که با پیمودن مسیری خونبار از تسخیر دانشگاه تحت عنوان انقلاب فرهنگی تا تصفیه و کشتار کارگران و دهقانان مبارز، از گلولهباران ترکمن صحرا تا ارتشکشی به کردستان، از کشتارهای سالهای دههی شصت تا قتلعام بزرگ تابستان شصت و هفت، از اعدام جمال چراغویسی تا گلولهباران کارگران خاتونآباد توانسته بود هژمونی سیاسی را به دست بیاورد و اتکای آن به طبقهی متوسطی بود که گمان میکرد به واسطهی «اصلاحات» سیاسی و «گشودگی»های اقتصادی، که نام مستعار اجرای سیاستهای نئولیبرالی بود، خواهد توانست امکان بهرهمندی از هر آن چیزی را به دست بیاورد که در دوران پر شکوه گذشته به لحاظ طبقاتی و اجتماعی به آن دسترسی داشت و اکنون هم به دلیل اعمال ممنوعیتهای حکومتی و هم به دلیل تضعیف موقعیت طبقاتی خودش در سلسلهمراتب نظم طبقاتیِ مسلط، دیگر به آن دسترسی ندارد. و به اینترتیب تفوق این جریان غالب در ادبیات چندان هم «معصومانه» نبوده است و مانند هر شمایل دیگری از استیلای طبقاتی مسیر پیمودهی آن با گوشت و استخوان طبقهی کارگر، فرودستان، مردم حاشیه و نیروهای مدافع آنها فرش شده است.
در این مقدمه به این پرداخته میشود که بیش از چهار دهه تهاجم ایدئولوژیک و طبقاتی به ادبیات پرولتری، از جمله آثار صمد بهرنگی توسط وابستگان به حکومت جمهوری اسلامی، رسانههای جریان اصلی اپوزیسیون برانداز و روشنفکران ارگانیک قوای متخاصم و گوناگون طبقهی سرمایهدار از جواد طباطبایی تا محمدرضا سرشار، از کارمندان تلویزیون منوتو تا میزگردهای بیبیسی فارسی، از مهدی یزدانیخرم و مهراب قاسمخانی تا کانال تلگرامی امنیتی-اصلاحطلب صدای معلم چه ربطی به خشونت طبقاتیای دارد که از سوی جسدمعاشها و کارمند-اکتیویستهای پروژههای بودجهبگیر حقوق بشری تا سازمانهای جهانی حتا به جنازهی شهدای دی و آبان و خیزشهای تودهها در سالهای اخیر اعمال میشود، به خلع سلاح عمومی پرولتاریا برای هموار کردن مسیر در جهت سلب مالکیت عمومی از فرودستان و طبقهی کارگر. و چرا ادبیات نیز مانند هرکجای دیگر عرصهی نبرد طبقاتی است، نبرد طبقاتیای حاصل استیلای «ادبیات انحطاط»، ادبیاتی که یا ماجرای آن مانند ماجرای اصلاحطلب و اصولگرا تمام شده و یا در صدد احیای گذشتهای ارتجاعی است و به اینمعنا خود این ادبیات نیز ارتجاعی است.
***
زوئی ویکوم در کتاب «کسی تو کیپتاون گم نمیشه» نویسندهی حاشیه است و خواننده را به لایههای درونی ستمی میبرد که در این حاشیهها جاری است. برای ما انتشار این کتاب، در ضمن حاوی شکلی از فراخوان به حاشیه است. به کسانی که در حاشیه زیست کردهاند و با ساختارهای ستم در حاشیهها آنقدر آشنایی دارند که بتوانند آن را بنویسند. اینکه در کشوری که شکاف میان مرکز و حاشیه در تمام وجوه خودش چنین عمیق است، حاشیه اغلب یا بیصدا میماند یا توسط صدایی به بیان درمیآید که از پیش قابلیت ادغام در صدای مرکز را دارد، به خوبی نشان میدهد تلاش برای یافتن صداهای حاشیه، برای تقویت صدای آنها و برای شنیدن و شنیده شدن صدای آنها بخشی از یک نبرد سیاسی رهاییبخش است که عرصهی بروز آن ادبیاتی است که در لحظهی اکنون به شکل عدوانی اشغال شده و باید آن را بازپس گرفت.