این احتمالن از ویژگیهای شرایط قیام است که افراد و جمعهای زیادی به دنبال یافتن راههای عملی برای حمایت و همبستگی با مبارزات مردم کردستان هستند و در ضمن در پاسخ به درخواست این مبارزان، مشغول جمعآوری و ارسال دارو، اقلام پزشکی و ضروریات بهداشتی و خوراکی شدهاند. هرچند بنا بر اطلاع منتشرشده رساندن همین اقلام، که از ابتداییترین نیازهای اولیه است، به سختی و دشواری ممکن بوده و بسیاری از کمکهای ارسالی در میانهی راه توسط ایستبازرسیهای مزدوران حکومتی مصادره یا برگشت داده شده است. نیروهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی عملن در حال محاصرهی کردستان هستند تا انتقام مقاومت و مبارزهی درخشان خلق کرد در هفتههای گذشته را از آنان بگیرند. در چنین شرایطی ارسال اقلام ضروری و مورد نیاز مبارزان و مردم کردستان قاعدتن ابتداییترین و پیشپاافتادهترین شکل همبستگی عملی با این مبارزات است.
با این وجود، از منظر مبارزهی انقلابی، در درون این همبستگیهای پرشور بهطور توامان امکانها و خطراتی نهفته است که هرچند پرداختن به آنها، دستکم در شرایطی چنین اضطراری، عبث به نظر برسد اما دقیقن در همین لحظات است که باید آنها را یادآوری کرد، در دستور کار گذاشت، از مخاطرات آن کاست و به جستجوی عملی تحقق امکانهای آن برآمد. مسئله بیش و کم روشن است. بخش زیادی از این اقلام ضروری که توسط افراد و جمعها در شهرهای بیرون از کردستان تهیه میشود برای هر «کردی» ارسال میگردد که در محدودهی امکانات ارتباطی این افراد و جمعها قرار دارد و در کردستانِ زیر گلوله به سر میبرد.
این در وهلهی اول از منظری انسانی کاملن قابل فهم، قابل توجیه و قابل دفاع است اما بد نیست با ارجاعی تاریخی مابهازای مادی تن دادن صرف به اقتضائات شرایط اضطراری را به یاد بیاوریم. در جریان انقلاب ۵۷، به ویژه بعد از گسترش اعتصابات در پاییز و به خصوص با اعتصاب بزرگ و سراسری کارگران نفت، مردم ساکن در اغلب شهرها با کمبود سوخت مورد نیاز برای گرمایش در آن زمان یعنی نفت و برخی مواد غذایی و خوراکی روبهرو شدند. همچنین تا چند هفته پیش از سرنگونی سلطنت پهلوی، درست مانند این روزهای اغلب شهرهای کردستان و شهرهای دیگر، امکان مداوای مجروحان در بیمارستانها و درمانگاههای رسمی وجود نداشت و این خود تهیهی اقلام دیگری را ضروری میساخت. به مرور برای رفع چنین احتیاجاتی ضرورت شکلگیری نوعی از سازماندهی محلی، بنا به شرایط عینی و مادی روشن شد و این ارگانهای انقلابی از درون وضعیت و اغلب به صورت خودجوش در محلهها و شهرها شکل گرفت و «کمیته» نامیده شد. وظیفهی اصلی این کمیتهها در ابتدای شکلگیری توزیع عادلانه و کافی سوخت، مواد غذایی و دیگر ضروریات ادامهی حیات، همچنین فراهم کردن امکان رسیدگی به مجروحین و نیز پیشبرد مبارزه با نیروهای حکومتی در سطح محلهها و شهرها بود و به مرور این وظایف به محافظت مسلحانه از محله هم در مقابل دزدی و هم در مقابل توطئههای نیروهای سرکوبگر حکومتی ارتقا یافت.
نیروهای هوادار و متصل به ضدانقلاب خمینیستی با درک اهمیت این کمیتهها از همان ابتدا تلاش کردند در این کمیتهها حضور داشته باشند و در ضمن از این موقعیت برتر استفاده کنند که در اغلب موارد محل برگزاری جلسات، انبار موادی که باید تقسیم میشد و مواردی مانند این مساجد واقع در هر محله بودند. البته «مسجد» نه به عنوان مکانی مذهبی و مخصوص انجام فرائض دینی بلکه به عنوان تنها امکان تجمع نیمهعلنی-نیمهمخفی مبارزان هر محله در آن. با این وجود بسیاری از نیروهای سازمانیافته در این کمیتهها یا بالفعل یا بالقوه هواداران سازمانهای انقلابیای بودند که در سالهای بعد و در روند سرکوب انقلاب مورد تهاجم جمهوری اسلامی قرار گرفتند؛ به ویژه دو سازمان بزرگ و وسیع آن زمان یعنی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران. بنابراین پروژهی «تسخیر کمیتهها» برای ضدانقلاب خمینیستی نه پروژهای ساده بود و نه در دسترس.
در حالی که خمینی بلافاصله بعد از سرنگونی سلطنت پهلوی اعزام نمایندگانی به شهرهای مختلف برای در دست گرفتن زمام کمیتهها را آغاز و در تاریخ ۲ اسفند ۱۳۵۷، یعنی تنها ده روز بعد از سرنگونی قطعی حکومت سلطانی فرمان تاسیس «کمیتهی انقلاب اسلامی» را صادر کرد، سازمانهای انقلابی به اهمیت ایجابی و سیاسی کمیتههای شکلگرفته در درون انقلاب توجهی نکردند و به اینترتیب در برابر خلع سلاح تدریجی، ادغام «کمیتههای انقلاب» در درون «کمیتههای انقلاب اسلامی» و تصفیهی همزمان آنها نیز مقاومتی نشان ندادند یا مقاومت اندکی نشان دادند.
یادآوری مختصر این وقایع تاریخی بدون شک برای این است که به اهمیت کمیتههای شکلگرفته در قیام اشاره کنیم و نیز به اهمیت تقویت این کمیتهها، به مثابه ارگانهای پیشبرندهی قیام که در ضمن در درون خودشان امکانات افق ایجابی آینده و نظم جایگزین جمهوری اسلامی را نیز حمل میکنند. در ایام قیام در کردستان بسیاری از این کمیتهها شکل گرفته است: «جوانان انقلابی محلات مریوان»، «جوانان انقلابی محلات سنندج»، «کمیتە محلات فرجە، عباسآباد و کانی کوزله سنندج»، «جوانان انقلابی محلات کامیاران»، «شورای انقلابی جوانان روستای دزلی»، «کمیته جوانان انقلابی سرخ مهاباد»، «جوانان انقلابی ژاورود» و «جوانان انقلابی پشاباد» تنها برخی از این کمیتهها هستند که موجودیت خودشان را اعلام کردهاند.
بدون شک کردستان و نبرد در کردستان نیز مانند هر جغرافیای دیگر و هر نبرد دیگری عرصهی رویارویی و برهمکنش بلافاصله یا طولانیمدت نیروهای گوناگون است. در کردستان نیز مانند هر جای دیگری نیروهای ارتجاعی حضور دارند، نیروهایی حضور دارند که قابلیت سازش با سرمایهداری حاکم در مرکز، سرمایهداری جهانی یا هر دو را دارند. در مقابل، جبههی نیمهمنسجم و نیمهمنظمی از نیروهای انقلابی و مترقی نیز حاضرند و به شهادت آنچه که تاکنون از نبرد شکوهمند کردستان شاهد بودهایم حضوری واقعی و مادی و اجتماعی در جنبش تودههای تحت ستم دارند. وظیفهی هر نیروی انقلابی، هر نیرویی که برای آزادی و برابری در معنای اخص آن مبارزه میکند، تقویت و همیاری برای تحکیم این کمیتههاست و جمعآوری و ارسال دارو، اقلام پزشکی و ضروریات بهداشتی و خوراکی به مقصد این کمیتهها و روابط متصل به این کمیتهها تنها یکی از این راههای همبستگی عملی با نبردی رهاییبخش در کردستان است. به اینترتیب جمعآوری و ارسال دارو، اقلام پزشکی و ضروریات بهداشتی و خوراکی دیگر نه یک مشغولیت خیریه، نه یک فعالیت سیاسی فقط ناظر به لحظهی اکنون بلکه همزمان مبارزه برای ساختن آیندهای است که بنیان آن باید بر کمیتههایی استوار شود که امروز و در لحظات قیام شکل گرفتهاند.