یا
چگونه مبارزات صنفی پیروزی «انقلاب» را ممکن میکند
در فلاخن دویست و بیست و سوم از اهمیت مبارزات صنفی میخوانیم، از ضرورت اینکه چطور در میانهی قیام تودهای به مبارزهی صنفی بیش از گذشته نیازمندیم و مبارزهی صنفی چگونه و تحت چه شرایطی میتواند به برخی از مهمترین فقدانهای قیام تودهای پاسخ دهد. در این فلاخن ابتدا روند رو به گسترش مبارزات صنفی در میان طبقهی کارگر را مرور کوتاهی میکنیم و سپس به وضعیت حاد کنونی میرسیم. این سوال را پیش مینهیم که آیا بدون مبارزات صنفی، قیام تودهای فاقد عناصر تعیینکننده در جهتدهی و برساختن سویههای ایجابی خواهد بود؟ و به این سوال پاسخ منفی میدهیم. روشن میکنیم که بدون توجه به ماهیت ایجابی مبارزات صنفی همواره عناصری موجودند که در قامت عوامل جهتدهنده و آلترناتیوساز بر قیامهای تودهای مسلط میشوند و قیام را از آن خود کنند و درست اینجاست که باید در مورد «افسانهی قیام فراطبقاتی» حرف بزنیم و از ماهیت استراتژیک مبارزات صنفی دقیقن در میانهی قیام؛ یعنی همانجایی که روشن میشود وقتی یک جریان سیاسی از آزادی و دموکراسی و رفاه سخن میگوید درون این تعابیر چه جزئیاتی تعبیه شده است. به نقد دو جریان ظاهرن متفاوت مینشینیم که یکی در فراخوانهای اعتصابیاش از طبقهی کارگر میخواهد که خواستهای صنفی را کنار بگذارند و بلافاصله اعتصاب سیاسی کنند و دیگری تخطئهی محتوای صنفی مبارزات کارگری را در پیش گرفته و از نامربوط بودن مبارزهی صنفی با مقطعی که شاهد قیام سراسری علیه کلیت نظام هستیم، میگوید، و نشان میدهیم که هر دو رویکرد در واقع حاصلی غیر از طبقهزدایی از جنبش کارگری ندارند. سپس به اهمیت مبارزات صنفی بازمیگردیم و به این پرسشها پاسخ میدهیم که مطالباتی بودن مبارزه صنفی به چه معناست؟ به خصوص در وضعیت قیام یا متاثر از قیام خطاب اصلی این مطالبه از چه کسی است و چه چیزی را مطالبه میکند؟ و چگونه این «مطالبات» تعیینکنندگی طبقاتی مییابند؟ و چرا تعیینکنندگی طبقاتی مبتنی بر مبارزهی صنفی امری استراتژیک و ضروری است؟ فلاخن دویست و بیست و سوم تلاشی است برای شکستن جوّ ارعاب علیه مبارزهی صنفی و در عینحال دفاع از سیاسی بودن جنبش کارگری و تاکید بر «هم صنفی هم سیاسی»، تلاشی برای دفاع از «انقلاب».