مبارزان مسلح ایذه چه کسانی بودند؟
در فلاخن دویست و بیست و پنجم، همزمان با چهلم حسین سعیدی و محمود احمدی، چریکهای شهید ایذه، از شکلگیری و مراحل اعتلای مبارزهی گروهی در ایذه میخوانیم که از چند سال پیش در این شهر و مناطق اطراف آن شکل گرفت، مبارزه کرد و در تهاجم وحشیانه و پُرشمار نیروهای سرکوب به «روستای پَرسیلا» در بیست و نهم آذر، دو چهرهی شاخص خودش را از دست داد. در این متن میخوانیم که چرا بهرغم تبلیغات پر سر و صدای حکومتی و زوزههای «پایان ماجرا»، شهادت چریکهای ایذه و بازداشت مجاهد (عباس) کورکور به هیچ ماجرایی خاتمه نداده بلکه «ماجرا» تازه آغاز شده است. در فلاخن دویست و بیست و پنجم به ایذهی دیماه نود و شش بازمیگردیم، به دقایق فتح شهر توسط مردم و سرکوب متعاقب آن و نقش این شهر در تمامی قیامهای سالهای گذشته، به نادیده گرفته شدن ستم اتنیکی به خلق لُر و بهطور ویژه لّرهای بختیاری ایذه و به پیوندهای بالقوه و بالفعل مبارزهی خلق تحت ستم با مبارزهی طبقاتی. برای فهمیدن ریشهی انواع ستم و همچنین اشکال نوین مبارزه در ایذه به تاریخ بازمیگردیم: به یکجانشینسازی اجباری عشایر در دوران پهلوی اول، تبعات مادی آن در فرودستسازی و فقیرسازی عشایر لر بختیاری و منشوری از انواع جنایتهای سعب علیه این مردم، به ایجاد فرمالیتهی شهر ایذه در دوران پهلوی دوم، شهر کارگران مهاجر و حاشیهنشین در شهرهای دیگر و تبعیدگاه غیرقابل سکونتی برای حاکمان، به «اصلاحات ارضی» و نتایج عینی آن در زندگی عشایرِ به زور کشاورزشده، به سیاستهای مرگبار توسعه و سدسازی در دوران پهلوی دوم و جمهوری اسلامی و تخریب مدام محیط زیست، تشدید مداوم فلاکت حاشیهنشینی و نیز کشتار نظاممند مردم در جادههای غیرایمن شهر و روستاهای اطراف آن. در فلاخن دویست و بیست و پنجم از تاریخ مبارزه و مقاومت در ایذه میخوانیم، از شکلگیری و گسترش ایدههای سوسیالیستی در مناطق بختیارینشین و بهطور خاص ایذه و مسجد سلیمان، از نقش تبعیدیان سیاسی و جایگاه آنان در شهر، از گرایش سوسیالیستی در روستاها و شهرهای کوچک، از مبارزات مخفی در دوران سرکوبهای دههی شصت و نقش کارگران ایذهای در جنبش کارگری و بهویژه در مبارزات کارگران پروژهای نفت و گاز. در این متن از امکانات واقعن موجود آلترناتیو شورایی در منطقه میخوانیم، امکاناتی که البته بدون مبارزهی سازمانیافته و منسجم افقی را نخواهد گشود اما امکاناتی واقعی است که ریشه در تاریخ و سرگذشت مردم ایذه دارد. در این فلاخن از سربرآوردن چریکها از ویرانههای بیش از یک قرن ستم و مرحلهی آخر آن، اعمال سیاستهای نئولیبرالی میخوانیم، از تغییر محتوای کلمهی یاغی و ریشههای تاریخی آن، از ریشههای اتنیکی و طبقاتی شکلگیری مبارزهی مسلحانه در ایذه و جایگاه و سرگذشت حسین سعیدی و محمود احمدی، از باورهای حسین سعیدی و درک مردمی و انقلابیاش از مبارزه، از نقش این گروه در مبارزات تودهای و پایگاه تودهای آنان و از مبارزهی مسلحانهای که در پرتو آتش آن مردم امکان این را یافتند که مبارزات خودشان را پیش ببرند، از مبارزهی مسلحانه نه در خدمت «ترور» و «انتقامگیری»، بلکه در خدمت گشودن راه. و سرانجام به آغاز بازمیگردیم، به گزارش دقیقی از درگیری در «روستای پَرسیلا» در بیست و نهم آذر و تاکید میکنیم «ترویج مکانیکی نبرد مسلحانه درست به اندازهی مخالفت مکانیکی با آن در جایی که در روند طبیعی و منطقی پیکار تودهای رخ نموده، خالی کردن مفهوم اشکال بروزیافتهی این نبرد از مشخصات رهاییبخش آن است» و بنابراین «مساله به هیچوجه "سلاح" نیست، بلکه مساله تداوم پیکار انقلابی، فهم اشکال گوناگون آن، درک شرایط متفاوت شهر به شهر، روستا به روستا و گاه محله به محله و به اینترتیب پرهیز از تجویزهای از بالا و یکسانی است که در قالب خودشان سنگ میشوند و به این واسطه هرگونه ارتباط معنادار خودشان را با دیالکتیک مبارزات تودهای از دست میدهند». فلاخن دویست و بیست و پنجم نمونهی درخشانی است از تلاش برای به دست آوردن فهمی استراتژیک از یک شهر، امکانات آن، تاریخ و وضعیت شهر و افقی است که میتواند پیش روی شهر، و به تبع آن پیش روی جنبش انقلابی گشوده شود. این متن «به جسم ربودهشده و جان جاودانهی رفقا حسین و محمود» تقدیم شده است.