اما

مقاومت امری جمعی و سازمان‌یافته است

 

ترور شیمیایی دانش‌آموزان، به ویژه دانش‌آموزان مدارس دخترانه، یکی از رذیلانه‌ترین پرده‌های حکمرانی جمهوری اسلامی است. گستردگی و ابعاد این حملات تروریستی پیشاپیش ادعای حاکمان در هرگونه انتساب آن به «گروه‌های خودسر» یا نیروهای اپوزیسیون را منتفی می‌کند. تنها یک دستگاه حاکم است که می‌تواند در چنین ابعادی، با این گستردگی جغرافیایی و با این هماهنگی ده‌ها مدرسه را در ده‌ها شهر مورد تهاجم قرار دهد و در مقابل این همه دوربین مداربسته و نیروی گشت امنیتی و انتظامی هیچ گزندی نبیند، تنها برادران خشمگین و عاصی حزب‌الله هستند که با پایان عملیات می‌توانند سرافرازانه و سالم به پایگاه‌های خود برگردند. کدام عملیات؟ تهاجم بزدلانه به دانش‌آموزان دختر نه در روزهای مبارزه، بلکه در روزهای تحصیل و آموزش. همان دانش‌آموزان دختری که در روزهای قیام همین ماموران سرکوب را عاصی و ذله کردند، آنها را از مدارس بیرون انداختند، با موهای افشان به کلاس و مدرسه و خیابان آمدند، عکس رهبران جلاد جمهوری را از دیوارها پایین کشیدند و در مقابل باتوم و شوکر و گلوله‌ی ساچمه‌ای و جنگی سینه سپر کردند. رذالت جمهوری اسلامی در این است که چنان خوی ضدزن و ضدآزادی را درونی کرده که به جای یک عقب‌نشینی هرچند محدود اما عقلانی از منظر مدیریت شرایط، حتا وجود «زن» و «آزادی» را در پشت دیوارهای مدارس تاب نمی‌آورد و طاقت از دست می‌دهد.

در عین‌حال این تهاجم رو به خود نهاد مدرسه نیز سازماندهی شده است. نه تنها به عنوان نهادی آموزشی، بلکه به عنوان محلی برای جمع شدن و گفت‌وگو و تجربه‌ی زندگی اجتماعی به‌رغم نظام آموزشی استبدادی و خرافه‌پراکن. همان مکانی که در وضعیت قیام امکانات خودش را نشان داد و توانست دانش‌آموزان را بیرون از نظام سلطه‌ی خانواده به هم و به خیابان پیوند بزند.

اکنون اما نهادهای صنفی و مدنی در برابر این تهاجم وحشیانه بسیج شده‌اند. سازمان‌های صنفی معلمان، تشکل‌ها و جمع‌های زنان، تشکل‌های دانش‌آموزان و دانشجویان و کمیته‌های انقلابی شکل‌گرفته در درون قیام، مردم و به ویژه خانواده‌ی دانش‌آموزان دختر را به مقاومت در برابر این تهاجم شوم فرا خوانده‌اند. هم‌زمان با این فراخوان‌ها نیز، بسیاری از خانواده‌ها در دفاع از حق ابتدایی حیات و سلامت فرزندانشان، به صورت خودجوش در برابر مدارس و ادارات آموزش و پرورش تجمع کرده‌اند و در صورت لزوم با نیروهای سرکوب درگیر هم شده‌اند. «فرزانه مردم» نشان داده‌اند که دیگر به جای سر خم کردن و پیگیری چنین مسائلی از مجاری رسمی و قانونی به سنت رهایی‌بخش خیابان پی برده‌اند و با سلاح خیابان به مصاف اراده‌ی سرکوبگر حاکم می‌روند.

بدون شک این اشکال مبتکرانه و خلاقانه‌ی مقاومت ستایش‌برانگیز است اما کافی نیست. بسیاری از «کارشناسان» راهِ دور صنعت اپوزیسیون در این روزها اظهارفضل فرموده‌اند که خانواده‌ها برای حفظ جان فرزندانشان آنها را به مدرسه نفرستند. مطابق معمول پاس گل اپوزیسیون مستفرنگ به نهادهای حاکم. معلوم نیست تعطیلی مدارس و نفرستادن دانش‌آموزان، به ویژه دختران دانش‌آموز به مدرسه چه کمکی به مقاومت در برابر تهاجم تروریستی نظم حاکم به حق تحصیل دختران دانش‌آموز می‌کند غیر از این‌که اتفاقن دقیقن همان چیزی را ترویج می‌کند که کل دستگاه حکمرانی در پی آن است: تعطیلی مدارس دخترانه و محرومیت مقطعی دختران دانش‌آموز از حق تحصیل در مدرسه.

در مقابل سازمان‌های صنفی معلمان، تشکل‌ها و جمع‌های زنان، تشکل‌های دانش‌آموزان و دانشجویان و کمیته‌های انقلابی شکل‌گرفته در درون قیام به درستی به جای ترویج و توصیه‌ی تعطیلی مدارس دانش‌آموزان، خانواده‌های آنان، معلمان و عموم مردم را به مقاومت در برابر سیل حملات تروریستی فرا خوانده‌اند و از آنان خواسته‌اند در روز ۱۶ اسفند با حضور در خیابان و تجمع در مقابل ادارات آموزش و پرورش از حق تحصیل دانش‌آموزان و به ویژه دختران دانش‌آموز دفاع کنند. با این وجود باید به یاد آورد «مقاومت» همواره امری جمعی و سازمان‌یافته است. توده‌های بی‌شکل و سازمان‌نیافته ممکن است چندی به میانجی خشم و ستم به خیابان بیایند اما دستگاه حکمرانی امکان این را خواهد داشت که توده‌های سازمان‌نیافته را درهم بشکند و عقب براند. چاره‌ی کار احتمالن این است که ابتکار فراخوان‌های حضور در خیابان با خلاقیت‌هایی در امر سازمان‌دهی مقاومت تکمیل شود. خلاقیت‌هایی که هرچند پیش‌پاافتاده و بدیهی به نظر می‌رسند اما تا زمانی که اراده‌ای سازمان‌یافته به سمت انجام آنها نرود هم‌چنان به عنوان امکان‌هایی پیش‌پاافتاده و بدیهی اما عملی نشده باقی می‌مانند.

سازمان‌یافتگی پیشینی نهادهای صنفی معلمان، تشکل‌های دانش‌آموزان و جمع‌ها و تشکل‌های زنان، در هر حدی از سازمان‌یافتگی و گستردگی که باشند، امکان بزرگ و مهم مقاومت در برابر اراده‌ی حاکم برای به تعطیلی کشاندن مدارس و خانه‌نشین کردن دختران دانش‌آموز است. تشکیل کمیته‌هایی مشترک میان معلمان مدارس، دانش‌آموزان و خانواده‌های آنان برای حفاظت از مدرسه و حق تحصیل دانش‌آموزان دقیقن کاری است که برای به ثمر نشستن این مقاومت باید انجام داد و به واسطه‌ی آن به سوی سازمان دادن امر اجتماعی حرکت کرد. طبعن سطح مشارکت دانش‌آموزان در چنین کمیته‌هایی با توجه به مقطع تحصیلی آنان متغیر است. در مقاطع تحصیلی بالا لزومن باید دانش‌آموزان مستقیمن در این کمیته‌ها حضور داشته باشند. دانش‌آموزانی که سوژه‌های قیام ژینا بوده‌اند اکنون با سازمان یافتن در چنین کمیته‌هایی می‌توانند نه تنها در خنثا کردن برنامه‌ی شوم حکمرانان مشارکت نمایند بلکه می‌توانند تهاجم آنها را به ضدخودش، به امکانی برای سازمان یافتن در برابر نظم حاکم بدل کنند. امکانات اجتماعی مبارزه را باید در زمین واقعی جست و ساخت. در همین چند روز شاهد حضور خیابانی پسران دانش‌آموز در دفاع از حق تحصیل دختران بوده‌ایم. بنابراین چنین کمیته‌هایی می‌توانند حتا فراتر از مدارس بروند و برای حفاظت از مدارس از دانش‌آموزان مدارس دیگر و اهالی محلاتی که مدارس در آنها واقع شده‌اند، استفاده کنند.

تمام اینها اما از آسمان نازل نمی‌شود. سازماندهی، بنا به معنای نهفته در خود کلمه، کاری است که باید آن را انجام داد. به همین دلیل معتقدیم سازمان‌یافتگی پیشینی نهادهای صنفی معلمان، تشکل‌های دانش‌آموزان و جمع‌ها و تشکل‌های زنان برای حرکت به سمت سازماندهی‌های خلاقانه در دفاع از مدرسه و حق تحصیل دختران مهم، مفید و موثر است. تنها نیروهای سازمان‌یافته هستند که می‌توانند به سازماندهی فکر کنند، برای آن برنامه بریزند و در جهت آن حرکت و عمل کنند. فراموش نکنیم مقاومت در هر شرایطی و در هر صورتی، باید امری جمعی و سازمان‌یافته باشد.