در فلاخن دویست و پنجاه و دوم به یاد میآوریم که باید به آینده اندیشید، به کمونیسم، به امکان سازماندهی زندگی مشترکمان به شیوهای متفاوت و بهتر. در فلاخن و دویست و پنجاه و دوم البته تاکید میشود که «آرمانشهرهای زیبا اگر با اعتماد به توانایی کنش جمعی برای تغییر مسیر تاریخ همراه نباشند، اهمیتی ندارند، و چنین اعتمادی را نمیتوان با استدلالهای خوب القا کرد» و «جمعهای سازمانیافتهی سیاسی مبنای اجتنابناپذیر ایدههایی دربارهی جامعهی دیگر و بهترند» اما در عینحال این متن در مورد اهمیت داشتن ایدههایی دربارهی جامعهی آینده است، ایدههایی که میتوانند بخشی از فرآیند تغییرات تاریخی باشند، «بهعنوان نقاط کانونی جهتگیری عمل کنند و به ما در تصمیمگیری دربارهی نحوهی عمل یاری رسانند». در فلاخن دویست و پنجاه و دوم از این میخوانیم که چرا از نگاه نویسنده کمونیسم عالیترین شکل دموکراسی است اما در ضمن کمونیسم سبکی از زندگی، فرقهای رمانتیک یا گرایشی شبهعرفانی در مورد خوب زندگی کردن نیست بلکه «کمونیسم تلاش برای ایجاد نهادهایی است که بتواند بالاترین درجهی ممکن از آزادی فردی و کنترل دموکراتیک را بر جنبههایی از زندگی انسانی که الزامن بین اعضای یک جامعه مشترک است، تضمین کند». در دویست و پنجاه و دومین فلاخن از ایدههایی در مورد ادارهی یک جامعهی کمونیستی میخوانیم، از کمون و کموناردها، از نحوهی ادارهی زندگی عمومی و سرنوشت مسائل مربوط به زندگی خصوصی و نیز از زندگی کمونیستی به نحوی که در آینده ممکن باشد. در فلاخن دویست و پنجاه و دوم از ایدههایی میخوانیم که ممکن است با تمامی آنها موافق نباشیم یا ملاحظاتی پیرامون آنها مطرح باشد اما به میانجی این متن به ضرورتی بازمیگردیم که مورد غفلت قرار گرفته است: ضرورت اندیشیدن به نحوهی زندگی در جامعهای که سرمایهداری بر آن حاکم نباشد و صدالبته مبارزه برای بنای چنین جامعهای.
آذر ۱۴۰۲ | نسخهی ورد