هرچه از عمق فاجعه بگوییم، اندک است.
کودکی را از دنیای کودکی و نوجوانیاش پرت میکنند به زندگی زناشویی، تمام هستی او را به یکباره دزدیده و ظلمی هرروزه را به جسم و جان و زندگیاش تحمیل میکنند. کودکی که باید بازی کند، آرامش داشته باشد، تجربه کند، مرحله به مرحله رشد کند و بیاموزد، پا به مناسباتی میگذارد که پیوسته آزار و اذیت است.
کودکهمسری را میتوان از زوایای مختلفی بررسی کرد، اما مثل هر معضل اجتماعی دیگری، رد پای طبقهی اقتصادی، فقر، محرومیت و ستم جنسی در تمام موارد کودکهمسری مشاهده میشود. در سالهای منتهی به سال ۹۸ آمار کودکهمسری در بین دختران روندی کاهشی داشته، اما بعد از آن، هر سال با افزایشی چشمگیر روبهرو بودهایم. سالهایی که در آن بخاطر تشدید فشارهای اقتصادی و شکاف هرچه بیشتر طبقاتی، قیام گرسنگان و مدتی بعد قیام تشنگان رقم خورد. سالی که پاندمی کرونا آغاز شد و افزایش نرخ بیکاری و خروج زنان از بازار کار، ترک تحصیل دختران و زنانهتر شدن فقر را شاهد بودیم. کودکهمسری و فقر چنان در هم تنیده شدهاند که میتوان گفت از اولین پیامدهای بحرانهای اقتصادی خروج دختران از خانواده و مدرسه به اسم ازدواج است.
در میان تمامی این بحرانها که با زیست و معیشت روزانهی طبقهی فرودست و تحت ستم گره خورده، جمهوری اسلامی با طرح جوانی جمعیت، شرایط را برای ازدواج کودکان و دختران کمسن و سال مهیاتر هم کرده است.
با ممنوعیت آموزش روشهای پیشگیری از بارداری، با جرمانگاری فروش وسایل جلوگیری از بارداری و کنترل بیشتر و شدیدتر روی قوانین مربوط به سقط جنین، زنان را از حق بر بدنشان بیش از پیش محروم کرده و دخترانی را در سایهی فقر، بیصدا و بیپناه به ازدواج وا میدارند که در فقدان آموزش و امکانات، مجبور به بارداری و زایمان شده و مورد آزارهای مختلفی چون کودکآزاری جنسی، کودکآزاری فیزیکی و کودکآزاری عاطفی قرار میگیرند. بارداری و زایمان، تنها یکی از نمودهای عینی این ستم هرروزه به کودکان متاهل است. آنجایی که کودکی ۱۱ ساله زایمان میکند و به علت بیماری، همراه نوزادش در بخش کودکان بیمارستان بستری میشود. آنجایی که سال گذشته ۱۳۹۲ کودک زیر ۱۵ سال مادر شدند. کودکانی که باید عهدهدار بزرگ کردن کودکی دیگر شوند.
اما حتی اگر این ازدواجها (بخوانید تجاوز شرعی و قانونی) منجر به بارداری نشود؛ رنج کار خانگی، ترک تحصیل، دور شدن از همسالان، خشونتهای خانگی و چرخهای از مشکلات را در پی دارد که انتهای آن با وجود قوانین مبتنی بر شریعت که اختیار جان کودک را به پدر و بعد از ازدواج، اختیار زندگی او را به شوهر میدهد، گاهی با مرگ و قتلشان تمام میشود. راضیه، تروسکه، ریحانه، سمیرا و بسیار زن قربانی کودکهمسری، اینگونه زندگی و جانشان گرفته شده است.
اما باید تاکید داشت که لزومن منع ازدواج کودکان به شکل قانونی قرار نیست پدیدهها و مسایل اجتماعی اینچنینی، از جمله کودکهمسری، کار کودکان و... را از میان بردارد. همانطور که غیرقانونی بودن ازدواج کودکان در برخی از کشورهای اروپایی به ظاهر کودکهمسری را برچیده اما مناسبات اجتماعی نابرابر تناقضات را محو نکرده بلکه آنها را به شکل دیگری درمیآورد، مانند قاچاق و تنفروشی کودکان. پس با تغییر قوانین، مناسبات نابرابر میان انسانها ازبین نخواهد رفت بلکه یک ستم یا ستمی آشکار تبدیل به ستمی سیستماتیک و پنهان میشود.
از این رو باید از ازدواج کودکان جلوگیری شود، زیرا حق هر کودکی است تا در رفاه و امنیت رشد کند و پرورش یابد و ما این امر را ممکن نمیدانیم مگر با نابودی و دگرگون ساختن بنیادی وضعیت اجتماعی که خودش بنیان این ستمها و تناقضات است و بر این باوریم، رشد و خلاقیت و تکامل انسانی در بستر جامعهای سوسیالیستی که بر پایهی برابری و رفاه است، میسر خواهد شد.
دی ۱۴۰۲
هستهی اخگران-کمیتهی غیبی نسوان