از همان تاسیس اولین «زندان سیاسی» در ایران رضاخانی تا به امروز زندان همواره هم مکان سرکوب بوده است، هم مکان مقاومت. از اولین اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان قصر آدولف رضاخان تا آخرین اعتصاب غذای هفتگی زندانیان در دفاع از «حق حیات» و علیه مجازات اعدام که از زندانیان سیاسی قزلحصار آغاز شده است و همچنان ادامه دارد، زندان در کنار محلی برای انقیاد بدنهای نافرمان، محلی برای سرکشی و سرپیچیها هم بوده است. این سرود را در دومین سهشنبه از سال ۱۴۰۳ منتشر میکنیم، در همبستگی با زندانیانِ در اعتصاب غذای زندان قزلحصار، ندامتگاه کرج، بند زنان و بندهای ۴ و ۸ زندان اوین، زندان وکیلآباد مشهد، زندان سقز، زندان خرمآباد، زندان خوی و زندان نقده، زندانیانی که همه «زندانی سیاسی» نیستند اما به فراست دریافتهاند مقاومت امری جمعی است نه رقابت برای اشغال فضای بیشتر و به ویژه آن دسته از زندانیان سیاسیای که در این اعتصاب غذای هفتگی حضور دارند تا همبندیان آنها، همان محکومان بیچهرهی جرائم عمومی، همانها که شهرهاند به «زندانی عادی» و اغلب هیچ صدا و تصویری ندارند تا بعد از اعدام که وارد آمارهای حقوق بشری میشوند، همان قربانیان جامعهی استبدادیِ طبقاتی را چنین بیمهابا، هفته به هفته در زندانهای گوناگون به دار نیاویزند. آنهایی که علیه خود پدیدهی «زندان» دست به اعتصاب غذایی هفتگی زدهاند به این امید که صدای ناشنیدهی هزاران زندانی زیر حکم اعدام گسترش یابد و تکثیر شود تا روزی که «ز بند این اوینِ بیکران رها شویم».
سهشنبه، ۱۴ فروردین ۱۴۰۳
متن سرود:
رازدار باش زیر هر شکنجهای
چون که با ستم پنجه توی پنجهای
ای رفیقِ انقلابِ آن ز جان گذشتهگان
که در شکنجه جانشان گرفته شد جوان جوان
از قرارمان با کسی سخن نگو
پشت میلهها جز به راهمان مپو
زیر مشت و چکمه بودهای و بودهام رفیق
من به نام تو ترانهها سرودهام رفیق
نان خلق ما پخته شد ز جان ما
زان که جا زدن نیست در مرام ما
آه جاودان تویی، ستارهی جوان تویی
صبح انقلاب فریاد هر دهان تویی
استقامتت ضامن دوام ماست
نام سرخ تو افتخار نام ماست
تا ز بند این اوینِ بیکران رها شویم
زیر مشتشان نباید این زمان دو تا شویم