در فلاخن دویست و شصتم از مسئله‌ی تضاد اصلی/فرعی می‌خوانیم و از نسبت آن با استراتژی انقلابی، از این‌که آیا اساسن تضاد اصلی‌ای وجود دارد؟ اگر وجود دارد کدام تضاد و چرا اصلی است؟ معنای «اصلی» بودن آن چیست؟ و همه‌ی اینها چه ربطی به استراتژی انقلابی دارد. در این فلاخن بر تفاوت مهم و اساسی «ستم» و «تضاد» تاکید می‌کنیم، از انتزاع منطقی تضادها می‌خوانیم، با میانجی‌هایی به سطح میانی گذر کرده و سپس در سطح تاریخی نسبت میان تضادها را با مسئله‌ی سوژه‌ی انقلابی، سازمان و قدرت سیاسی تبیین می‌کنیم. در این فلاخن به بحران عمیق و نسبتن مشترکی در چپ ایرانی و بین‌المللی می‌پردازیم که صورت‌بندی مختصر آن می‌شود: فقدان دغدغه‌ای عینی، به‌هنگام و مادیت‌پذیر در مواجهه با بحران «استراتژی»، در پیوندی تفکیک‌نا‌پذیر با سه موضوع «سوژه‌ی انقلابی»، «سازمان» و «قدرت سیاسی»، و از همین منظر به فهم گرایش‌های وُرکریستی و ساده‌سازی اغراق‌آمیز و گاه ایدئالیستیِ مسئله‌ی اتحاد طبقاتی در این گرایش‌ها از سویی و تناقضات گرایشات هم‌ارزکننده‌ی تضادها در تلقی اکونومیستی‌شان از مفهوم تضاد طبقاتی و فقدان دغدغه‌ی سازمان‌دهی «پیروزی‌بخش» و، به تبع آن، عدم رویارویی با مسئله‌ی تعیین‌کننده‌ی استراتژی در این گرایشات از سوی دیگر می‌پردازیم. در فلاخن دویست و شصتم از سطوح سه‌گانه‌ی نبرد آشتی‌ناپذیر، تضاد آشتی‌ناپذیر نظم‌ها / تضاد آشتی‌ناپذیر سوژه‌‌ها و قدرت مادیِ قابل هدف‌گیریِ سازمان‌یافته می‌خوانیم و نشان می‌دهیم اصلی دانستن تضاد طبقاتی چگونه و به چه ترتیبی به معنای این نیست که مبارزه با سایر تضادها و ساختارهای ستم ثانوی و انحرافی و کاذب بوده و از اهمیت و اضطرار کمتری نسبت به مبارزه‌ی طبقاتی برخوردار هستند و در پرتو چنین درکی معنای استراتژیک اصلی بودن تضاد طبقاتی را تبیین می‌کنیم، از لزوم سمت‌گیری پرولتری می‌نویسیم و پیشنهاد می‌کنیم زین‌پس برای کاهش سوءتفاهم در فهم مسئله‌ی تضادها برای ذهن‌هایی که با حسن‌نیت به مسئله می‌پردازند به جای کلمه‌ی «اصلی» از «تضاد بنیادین» استفاده کنیم که معنای دقیق‌تری نیز دارد.

خرداد ۱۴۰۳ | نسخه‌ی ورد

فلاخن دویست و شصتم را اینجا بخوانید