در دویست و شصت و پنجمین فلاخن در مورد کمیته‌های انقلابی‌ای می‌خوانیم که در جریان قیام ژینا شکل گرفتند. از این‌که چه بودند؟ چه شدند؟ چه می‌توانستند باشند؟ و به کدام دلایل آن چیزی که می‌توانستند باشند نشدند. از روندی که در آن غیر از تعداد انگشت‌شماری از کمیته‌ها، بقیه‌ی آنها یا در وضعیت منحل شدند، یا از ارگانی انقلابی به خبرگزاری و ماشین صدور بیانیه بدل گشتند. از کمیته‌هایی که مکانی برای عقب‌نشینی، بازسازی و احیا داشتند و باقی ماندند و کمیته‌هایی که یا مکانی برای عقب‌نشینی نداشتند یا به مکان اشتباهی عقب نشستند و بنابراین در روندی طبیعی فرو پاشیدند و مضمحل شدند. در فلاخن دویست و شصت و پنجم از نقش خصلت نئولیبرالی استقلال و مستقل بودن در اضمحلال کمیته‌ها می‌خوانیم، از درک امضایی و درک موسمی از کمیته‌ها، هم در فضای عمومی و هم در میان برخی از رزمندگان تشکیل‌دهنده و فعال در این کمیته‌ها و از حیات زائده‌ای در برخی از کمیته‌ها که به جای تبدیل آنها به ارگانی انقلابی از ابتدا آنها را به مثابه امکانی رسانه‌ای سازمان داد و به این‌ترتیب اضمحلال نهایی آنها را از همان ابتدا درون این کمیته‌ها تعبیه کرد. در دویست و شصت و پنجمین فلاخن از خطراتی می‌خوانیم که هم‌چنان کمیته‌های باقی‌مانده را تهدید می‌کند، از این‌که چگونه باید «کمیته» تنها تبدیل به یک نام میان‌تهی نشود و از این‌که هر کمیته‌ای تنها زمانی «کمیته» است که بتواند به عنوان ارگانی انقلابی مسئولیت اجتماعی خودش را ایفا کند. در این فلاخن خطر می‌کنیم و از برخی جاعلان و حامیان آنها نام می‌بریم، در میان راست و به ویژه در میان «چپ» و نشان می‌دهیم انبوه جعلیات و چشم‌پوشی بر آنها یا همراه شدن با آنها چگونه بنیان مبارزه‌ی انقلابی را در مخاطره قرار داد و قرار می‌دهد.

مرداد ۱۴۰۳

فلاخن دویست و شصت و پنجم را اینجا بخوانید