به انضمام طرح شوراهای مفقود انقلاب سوریه در ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲
در دویست و شصت و هفتمین فلاخن به این میپردازیم که چگونه «سوریهای» نشویم اما پیشتر از آن به این میپردازیم که اساسن «سوریهای» نشدن از منظر چپ انقلابی چه معنایی دارد. در فلاخن دویست و شصت و هفتم در آینهی سوریه از این میخوانیم که راه «سوریهای نشدن»، اگر معنای آن ناامنی گسترده، آشوب فراگیر و مخاطرهی قدرتگیری نیروهای ارتجاعی و حامیان امپریالیست بینالمللی آنها باشد، به هیچوجه حفظ و تثبیت نظم مستبدانه و ستمگرانهی حاکم نیست. از اینکه سوریهای نشدن در وجهی برای چپ انقلابی باید همان معنایی را داشته باشد که «بنگلادشی» نشدن، «سریلانکایی» نشدن و «قزاقستانی» نشدن دارد، از اینکه چپ اگر سازمان نیابد و به انضباطی ایجابی در ایده نرسد در نهایت امکان اثرگذاری در هیچ وضعیتی را نخواهد داشت. در این فلاخن از ضرورت سازمانیابیای میخوانیم که چپ سوریه اکنون از آن سخن میگوید اما شاید امروز دیگر برای آن سازمانیابی خیلی دیر باشد و از این میخوانیم که برای مداخله در وضعیت نمیتوان به حرفهای خوب و مواضع درست تکیه کرد. برای مداخلهی موثر در وضعیت نیاز به نیرویی سازمانیافته و منسجم است که بتواند از فرصتهای تاریخی، دقیقن در همان لحظهای که باید استفاده کرد استفاده کند. در ضمیمهی این فلاخن نیز طرحهایی را میخوانیم که عمر عزیز، انقلابی شهید سوری در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ با جمعبندی تجارب عینی و مادی شوراهای شکلگرفته در خلاء قدرت نوشته بود اما با انحلال «انقلاب سوریه» در ترکیبی از جنگ داخلی و جنگ نیابتی به تمامی نابود شد و البته به این میاندیشیم که آیا آن شوراها بدون توجه به مقولهی قدرت سیاسی امکان بقا داشتند؟ چرا که به خوبی میدانیم و اکنون با چشمهایمان میبینیم قدرت سیاسیای که تصرف نشود توسط دیگران تصرف خواهد شد.
فلاخن دویست و شصت و هفتم را اینجا بخوانید
دی ۱۴۰۳ | فایل ورد